◄ گزارشی از معضل رانندگيهاي پر خطر در خيابانهاي شهر
● نويسنده: مريم - خباز
● منبع: روزنامه - جام جم
فقط كافي است شهروند يكي از شهرهاي بزرگ باشيد تا دست كم يك بار اين صحنهها را ديده باشيد: هوا تاريك است و لامپهاي نصب شده در خيابان نوري ندارند، رفت و آمد ماشينها هم كمتر شده و سيلشان از خروش افتاده است؛ ولي آدمهاي پياده بيشتر شدهاند و ويترين فروشگاهها نقطه به نقطه پذيرايشان شده است.
بچههاي كوچك هم براي تماشا و خريد بيرون آمدهاند و گاه جلوتر يا عقبتر از پدر و مادرشان مشغولند. اوضاع عادي به نظر ميرسد، ولي انگار اين يك خيال بيشتر نيست.
ورودي فرعيها و كوچهها تاريك است و چشم به درستي نميبيند، ولي صدايي ميآيد، صدايي شبيه زوزه. گوش كه تيز ميكني صداي اگزوز يك ماشين قابل تشخيص است. صدا نزديكتر ميشود و هيكل ماشين هم. خودرويي دودي رنگ با شيشههاي سياه و فنرهايي كوتاه كه اتاق ماشين را به چند سانتيمتري كف خيابان رسانده است. راننده ميتازد و ميگازد، سرعتش خيلي بالاست. او كه صداي ضبط را هم به آسمان بلند كرده از يك خيابان فرعي با شتاب بيرون ميجهد و در حين گردش 2 رهگذر را زير ميگيرد. صحنه خيلي دلخراش است.
زني مسن كف خيابان افتاده و مثل بيد ميلرزد. انگار سرش به زمين خورده و خون به دهان آورده است. همراهش هم دختري كم سن و سال است كه از درد پا فرياد ميزند، مثل اين كه استخوان رانش شكسته است. جمعيت هجوم ميآورند و براي تماشا و كمك ميدوند. راننده كه اين را ميبيند صداي ضبط ماشين را كم ميكند و با سرعت ميگريزد و صداي <بگيرش بگيرش> بلند ميشود. ما كه در تهران از اين صحنهها زياد ديده و شنيدهايم، همان صحنههايي كه جوانهاي ماجراجو سازنده آن ميشوند.
كم نيستند جوانهايي كه سوار بر ماشينهاي قراضه يا مدل بالا در كوچهها و خيابانهاي تنگ شهر كورس ميگذارند و نواي مرگ به راه مياندازند. آنها آدمهاي عجيبي هستند و بيشتر شبيه هم. صداي ضبطشان بلند است و درون ماشين خوابيدهشان با رنگهاي قرمز يا بنفش تزيين شده است. بيشترشان هم تلفن همراهي در دست دارند كه يا با آن حرف ميزنند يا پيام كوتاه ميفرستند. رعايت قانون را هم نبايد از آنها توقع داشت، چون چراغ راهنما و خط عابر پياده برايشان مفهومي ندارد. آنها هر جا كه دلشان بخواهد ميروند آن هم با سرعت زياد؛ البته در شهري چون تهران گاه بزرگراهها نيز به خاطر شلوغي فراوان، مجال حركات نمايشي و ديوانهوار را از اين قبيل رانندهها ميگيرد.
شايد به همين دليل است كه سرو كله آنها شبها بيشتر پيدا ميشود. معلوم نيست با اين سرعت دنبال چه هستند، ولي آنقدر پيداست كه رهگذران از آنها بيم دارند، چرا كه كوچكترين برخورد با اين ماشينهاي پرشتاب دستكم يك شكستگي استخوان بر جا ميگذارد. با اين حال تنها جوانها نيستند كه پدال گاز ماشين را خوب ميشناسند، چرا كه مسنترهايي را هم ديدهايم كه به اعتماد تجربه، با شتاب ميرانند و خود را براي رويارويي با هر پيشامدي آماده ميدانند؛ ولي هر كس جنون سرعت داشته باشد چندان مهم نيست چون مهم خطراتي است كه به دنبال اين جنون رخ نشان ميدهد، خطراتي كه همه افراد از جمله بچهها را تهديد ميكند. اين اتفاقات تنها در كشور ما نيز رخ نميدهد، چرا كه آدمهاي قانون گريز در همه جاي جهان وجود دارند.
آمار بريتانيا نشان ميدهد در سال 2007 تنها به خاطر سرعت بالا و استفاده همزمان از تلفن همراه 323 نفر آسيب ديده و 23 نفر كشته شدهاند. اين آمارها ثابت ميكند بيشتر رانندگيهاي پرخطر كه منجر به حادثه ميشود به احتمال فراوان رانندهاي در آن نقش دارد كه هنگام رانندگي از تلفن همراه استفاده كرده است؛ البته چند سالي است كه به خاطر ممنوع بودن گفتگو با تلفن همراه هنگام رانندگي، فناوري به كمك آدمهاي هنجار شكن آمده و در قالب هندزفري ظهور كرده است؛ ولي اين راه نيز چيزي از شدت خطرات نكاسته، چرا كه به گفته پژوهشگران صحبت با تلفن همراه احتمال خروج خودرو از مسير اصلي را افزايش داده و احتمال نيافتن مسير رانندگي را تا 4 برابر افزايش ميدهد.
پيام كوتاه زدن هم از آن دردسرهايي است كه اگر راننده شتابزده به آن تمايل پيدا كند خطرساز ميشود. پژوهشگران ثابت كردهاند پيام كوتاه زدن هنگام رانندگي (به سبب افزايش سرعت و خارج شدن آن از حد كنترل) خطرناكتر از رانندگي در حال مستي يا تحت تاثير ماريجواناست.
پژوهشها روي رانندگان 17 تا 24 سال نشان ميدهد پيام كوتاه زدن هنگام رانندگي تا 35 درصد باعث كاهش سرعت واكنش ميشود، در حالي كه استفاده از الكل و مواد مخدر اين رقم را به 12 تا 21 درصد كاهش ميدهد. شايد تمام آناني كه با سرعت در خيابانها جلوهگري ميكنند تحت تاثير اين عوامل نباشند، چراكه پژوهشهاي انجام شده در كشور از واقعياتي ديگر سخن ميگويد. گفته ميشود يكي از دلايل تمايل براي رانندگي با سرعت بالا تمايل به خودنمايي در برخي جوانان است كه با انجام انواع حركات نمايشي سعي دارند خود را به ديگران نشان دهند.
در اين ميان ماجراجويي و تنوعطلبي افراد هم در اين سبك از رانندگي بيتاثير نيست چرا كه تعدادي از رانندگان فقط از روي احساسات زودگذر تصميم به رانندگي با سرعت بالا ميگيرند و در يك لحظه عقل را كنار گذاشته و از دريچه احساس به موضوع نگاه ميكنند.
طبق ماده 618 قانون مجازات اسلامي پليس ميتواند رانندگان متخلف را كه حركات مخاطرهآميز انجام ميدهند از 3 ماه تا يك سال حبس كند يا 74 ضربه شلاق به او تاوان دهد
داشتن خودروهاي گران قيمت هم يكي از دلايل رانندگي پرخطر است، چون راننده اين قبيل خودروها براي نشان دادن قابليت خودروي خود با سرعت بالا حركت ميكنند.
اين در حالي است كه پژوهشگران، رانندگي در شرايط رواني نامساعد را نيز يكي از دلايل جنون سرعت ميدانند. به گفته آنان، اين دسته از رانندهها با حركات نمايشي جنونآميز سعي در برونريزي هيجانات دروني دارند. شايد عوامل ديگري را نيز بتوان به اين موارد اضافه كرد، ولي آنچه از دلايل بااهميتتر جلوه ميكند نتايج رانندگيهاي جنونآميز است.
آنچه مسلم است، افراد مسن و كودكان كه توانايي واكنش سريع در مقابل خودروهاي شتابزده را ندارند قربانيان نخست اين نمايشهاي خياباني به شمار ميروند.
اين وضع در كشورمان به حدي بحراني است كه چندي پيش كريستين سالازار فولكمن، نماينده يونيسف (صندوق حمايت از كودكان سازمان ملل متحد) در توصيف مردم ايران گفت بسياري از آنها اصول صحيح رانندگي را رعايت نميكنند و به حقوق شهروندان توجهي ندارند. او با اين مقدمه نتيجه گرفت در ايران كسي به مسائل و مشكلات ناشي از حوادث رانندگي توجهي نميكند؛ در حالي كه در بسياري از كشورها رانندگي خطرناك و رعايت نكردن حقوق ديگران مانند قتل، جرمي سنگين است. او البته اين وضع را نه تنها منحصر به كشورمان نميداند، بلكه آن را پديدهاي رايج در آسيا معرفي ميكند، در حالي كه نسبت به امنيت جاني كودكان اين كشورها احساس نگراني ميكند.
بدون شك كريستين سالازار درست ميگويد، چرا كه اگر جرايم سنگين و بدون بخشش گريبان رانندگان حادثهساز ايران را هم ميگرفت، آنها كوچه و خيابانها را ميدان تاخت و تاز خود قرار نميدادند. گفته مي شود در انگلستان اگر رانندهاي با سرعت غيرمجاز در بزرگراهها براند پيش از آن كه حادثهساز شود، پليس خودروي او را گرفته و با لودر از رويش ميگذرد آنگاه آهنهاي تكه پارهاش را در بزرگراه نصب ميكنند و بالاي آن مينويسند «به خاطر سرعت غيرمجاز.» حال اين وضع را با اوضاع كشورمان مقايسه كنيد.
روزي كه سردار رويانيان، رئيس پليس راهنمايي و رانندگي اعلام كرد طبق ماده 618 قانون مجازات اسلامي پليس ميتواند رانندگان متخلف كه حركات مخاطرهآميز انجام ميدهند را از 3 ماه تا يك سال حبس كند يا 74 ضربه شلاق به او تاوان دهد، اين بحث با انتقاد خيليها روبهرو شد.
اين روند نشان ميدهد در كشور ما مجريان قانون دستشان در اجرا زياد باز نيست و جريمههاي كنوني نيز ديگر هرگز صفت بازدارندگي ندارند. بدون ترديد اين بزرگترين مسالهاي است كه سالانه 20 هزار كشته در تصادفات روي دست ايرانيان ميگذارد و هزاران ضايعه ناشي از حوادث رانندگي براي آنها به جاي ميماند. پس شايد تقويت قوانين و تشديد بازدارندگي آنها در شرايط كنوني نيز بتواند پدال ترمز رانندگان خلافكار را از اين پس پايينتر نگه دارد.