شکیلا آسایش Admin
تعداد پستها : 105 تاريخ التسجيل : 2009-01-22
| عنوان: از که بگريزي از خود اين محال* الجمعة فبراير 06, 2009 9:04 am | |
| از که بگريزي از خود اين محال* |
|
جواد طوسي
يک ويژگي قابل دفاع پرويز شهبازي، جسارتش در کات کردن از يک دنيا و بيان اجرايي نه چندان ارژينال که در «مسافر جنوب» و «نجوا» شاهدش بوديم و گرايش به تجربه هاي مستقل خلاقانه در دو کار اخيرش (نفس عميق و عيار 14) است. اگر مضمون را جدا از ساختار ندانيم و بر پايه مباني اخلاقي و اصولگرايي نسل ما «نفس عميق» از نظر قالب مضموني و کنش ها و واکنش هاي آدم هايش زياد باب طبع مان نباشد، در «عيار 14» اين دافعه در ديدگاه و مباني اجتماعي تا حدودي رنگ باخته است. در اينجا شهبازي در امتداد توجه عميقش به فرم و ساختاري بديع و هوشمندانه، به روانشناسي فردي آدم هايش با راهيابي به خلوت شان مي پردازد. اين نوع شخصيت پردازي او از دو آدم اصلي اش (فريد و منصور) و ايجاد ابهام تعمدي در کنش ها و واکنش هاي منصور، باعث شده بيننده با فيلم و آدم هايش درگير شود و اين درگيري بعد از اتمام فيلم، تداوم داشته باشد. «عيار 14» به رغم روايت پردازي غيرمعمولش، اين قابليت را دارد که بيننده خود را خسته نکند و به چرت زدن و وول خوردن روي صندلي وا ندارد.
اين عقب بردن زمان و روايت پردازي تو در تو با آدم هايي که شمايل باورپذير و رئاليستي دارند، رفته رفته در کليت فيلم به يک فرم تبديل مي شود.
ممکن است بيننده براساس نشانه ها و پيش درآمدهايي که حضور انتقام جويانه منصور را تداعي مي کند، انتظار آن وضعيت انفعالي او را در انتها نداشته باشد اما شکل بازي سينمايي شهبازي با ذهنيت و واقعيت به گونه يي است که ما از اين رو دست خوردن شاکي نمي شويم در واقع اين بستگي به آدمش دارد که منصور را از چه منظري ببيند. مثلاً احسان (دوست فريد) در آن همنشيني و هم کلامي کوتاه مدت منصور را آدمي ساده و بي غل و غش مي بيند اما آدم خرده شيشه داري مثل فريد او را در کانون سوءتفاهم سبک سنگين مي کند. سوءتفاهم و بدگماني فاجعه مي آفريند اما در دل سادگي اتفاقي نمي افتد. از اين منظر «عيار 14» در قالب متکي به فرم خود ميزان عيار آدم هايش را تعيين مي کند.
در عين حال که شهبازي در «عيار 14» به جزييات صحنه و زبان سينما و استفاده هنرمندانه از لوکيشن و فضا اهميت زياد مي دهد ولي در کنارش بستري فراهم مي سازد که ما از نشانه هاي زمختي که اجراي خشونت را تداعي مي کند به آرامش و سادگي محض در آن «لانگ شات » پاياني برسيم. او قالب هاي کلاسيک جاري در سينماي وسترن را در چنين دنياي دوگانه يي پايه ريزي مي کند که البته مي تواند موافق و مخالف خودش را داشته باشد.
يک اشاره و گلايه؛ متاسفانه پرويز شهبازي با ترک سينماي رسانه ها و عدم حضور در جلسه پرسش و پاسخ فيلمش، با انبوه کساني که براي شرکت در اين جلسه آمده بودند برخورد خوبي نکرد. از او که با دقت و وسواسش حرمتي خاص براي ذات سينما قائل است، انتظار مي رفت به اين جمع و نيز عوامل فيلمش که در سالن حضور داشتند، احترام بگذارد.
*مصرعي از يکي از ابيات مولانا
|
| |
|