انجمن سخن دل - اگر عاشقی اگر معشوقی اگر دل شکسته ایی اگر اسیر عشقی و اگر شیدایی اینجا خانه توست |
| المواضيع الأخيرة | » عشق و محدودیتالسبت مارس 31, 2012 3:02 am من طرف borzu31 » سفرهای نوروزی بار دیگر باز راه رسیدالسبت مارس 07, 2009 10:29 pm من طرف شکیلا آسایش» بررسی چهارشنبهسوریالسبت مارس 07, 2009 10:20 pm من طرف شکیلا آسایش» موسیقی ،نوروز و رسالت های ملی ومیهنیالسبت مارس 07, 2009 10:07 pm من طرف شکیلا آسایش» آیا می دانی که ؟السبت مارس 07, 2009 9:56 pm من طرف شکیلا آسایش» ازدواج سرآغاز آرامشالسبت مارس 07, 2009 9:50 pm من طرف شکیلا آسایش» درست کار کنیم تا سلامت بمانیمالسبت مارس 07, 2009 9:47 pm من طرف شکیلا آسایش» در اقدامی غیر منتظره، بیل گیتس تعدادی پشه مالاریا در سالن کنفرانس رها کردالإثنين مارس 02, 2009 12:50 pm من طرف sora » دانلود موسیقی متن کارتون های خاطره انگیزالإثنين مارس 02, 2009 12:20 pm من طرف sora » از ارد بزرگ تا برایان تریسیالجمعة فبراير 13, 2009 1:54 pm من طرف الهام | | ◄ آيا ميتوان موجودات منقرض شده را به دنيا بازگرداند؟ | الخميس فبراير 05, 2009 11:27 pm من طرف شکیلا آسایش | ● نويسنده: پوريا - ناظمي
● منبع: روزنامه - جام جم
تلاش براي بازگشتن از دنياي مردگان همواره سودايي جذاب براي علاقهمندان علم و فناوري بوده است. البته گاه اين تلاش در قالب تحقيقات براي افزايش سلامت عمومي و به تاخير انداختن مرگ صورت گرفته است و گاه به صورت تلاش براي فروبردن افراد در خوابهاي عميق به اميد نگاه داشتن آنها براي سالهاي متمادي و تا زماني كه درماني براي بيماريهاي لاعلاج آنها پيدا شود.
در سوي ديگري از اين داستان، كشف روشهاي نقشهبرداري از الگوي ژنتيك افراد از يكسو و پيشرفتهايي كه در زمينه علوم سلولي و شبيهسازي يا لكونينك صورت گرفته اميدهايي را براي بازگرداندن انسانها يا حداقل گونههاي منقرض شده را در ذهن دانشمندان زنده كرده است. شايد اوج اين داستان در فيلم پارك ژوراسيك به تصوير كشيده شده باشد. در اين داستان DNA يك دايناسور از درون بدن پشهاي كه اندكي بعد از نيش زدن يك دايناسور به دام صمغ درخت افتاده و طي هزارهها تبديل به كهربا شده بود، استخراج ميشود، با بازسازي بخشهاي آسيبديده اين ژن به كمك جانوري كه از نظر ساختاري شبيه يا نزديك به موجود موردنظر بود، اقدام به احياي آن ميكردند. حاصل اين عمل علمي تخيلي بازگشت دايناسورها از دنياي مردگان روي زمين بود. اين اقدام اما در طبيعت با موانع بسياري مواجه بوده است. ماهنامهFocus در شماره ژانويه خود درباره آخرين پيشرفتها در زمينه به حقيقت رساندن اين رويا گزارشي ارائه كرده است كه ترجمه آزادي از آن در پي ميآيد:
دانشمندان ژاپني موفق شدند با استفاده از سلولهايي كه 16 سال را در حالت انجماد سپري كرده بودند موشي را به طور كامل و با موفقيت كلون كنند. اين اقدام دانشمندان ژاپني گام مهمي به سوي عملي كردن ايده بازگرداندن موجودات منقرض شده از دنياي مردگان ارزيابي ميشد؛ موجوداتي مانند دايناسورها و ماموتهاي غولپيكري كه ديگر نشانهاي از آنها در سياره ما ديده نميشود. تروهيكو واكاياما (Teruhiko Wakayama) و همكارانش در مركز تحقيقات زيستشناسي ريكن (RIKEN) توانستهاند اين موش را با استفاده از بافتهاي مغزي منجمد شده كه در شرايط يخزده نگاهداري ميشد شبيهسازي كنند، البته پيش از اين دانشمندان در ديگر نقاط جهان توانسته بودند حيواناتي را منجمد و از بافتهاي يخزده كلون كنند. در فرآيند انجمادي كه اين گروه در پيش گرفتند از هيچ ماده شيميايي استفاده نشده و عمل انجماد به طور طبيعي صورت گرفته است، اگر چه گروههاي ديگر در حين عمل انجماد از افزودنيهاي شيميايي نيز استفاده كرده بودند كه كمك ميكرد بافت موردنظر سالم بماند. همين تفاوت است كه اين آزمايش را برجسته كرده و باعث ميشود آن را گامي به جلو براي بازگرداندن موجودات منقرض شده و بويژه ماموتها به زندگي دانست.
تكنيكي كه در اين عمل استفاده شد چند مرحله را پشت سر گذاشته بود. نخست آن كه محققان هسته سلولي را از سلولهاي منجمد بافتهاي بدن يخزده موش خارج و آن را درون سلول بدون هسته موش ديگري تزريق كردند. آنگاه از اين ساختار جنيني براي توليد سلولهاي بنيادي كه قابليت تبديل به انواع سلولهاي موجود در بدن را دارد، استفاده ميشود. هستههاي اين سلولها براي تزريق به درون سلولهاي پايه ديگر استفاده شده و سرانجام سلول جنسي ايجاد شده به اين طريق، به رحم يك موش ماده منتقل شد و پس از سپري شدن دوره رشد جنيني، بچه موش سالم به دنيا آمد.
دكتر نيل اسميت، يكي از محققاني است كه تخصص اصلياش ژنتيك موشها در دانشگاه ساوتهامپتون است. وي درباره اين تحقيق ميگويد: «نكته جالب توجه آن است كه اين گروه شرايط انجماد موش را در شرايطي بسيار شبيه حالت طبيعي انجام داده كه بسيار شبيه حالتي است كه در طبيعت، حيوانات منقرض شده، منجمد شده و با آن روبهرو بودهاند.»
از سوي ديگر، گروهي از پژوهشگران توانستهاند حدود 80 درصد ژنوم يك ماموت پشمالو را با كمك ديانايهاي بازمانده ماموتها بازسازي كنند. اين دياناي از يك تار موي اين ماموتها كه سالم مانده بود، خارج شده و بر مبناي آن قطعات پازل ژنوم اين حيوان كه در حقيقت نقشه ژنتيكي ماموت به شمار ميرود، كنار هم قرار گرفته است.
در حالي كه هر دو رويداد فوق را بايد گامي به پيش در تحقق روياي بازگرداندن موجودات منقرض شده به حساب آورد، اما اين گامها در ادامه راه با دشواريهايي مواجهاند. يكي از مسائلي كه در زمينه احياي ماموتهاي غولپيكر سيبري كه هزاران سال از انقرض آنها گذشته و تنها بخشهايي از بدن آنها باقي مانده است و مقابل دانشمندان قرار دارد، آسيبهايي است كه در فرآيند انجماد و برگشت از انجماد به ساختارDNA وارد ميشود.
اگرچه به نظر ميرسد هنوز تا تحقق بازگرداندن موجودات منقرض شده فاصله زيادي وجود داشته باشد، اما ميتوان نسبت به آينده آن خوشبين بود
نورمان مالكن، استاد ژنتيك دانشگاه ساوت هامپتون دراينباره ميگويد: اگرچه از نظر تكنيكي ميتوان از امكان كلون كردن موجودات منقرض شدهاي مانند ماموتهاي پيشالوي باستاني سخن گفت، اما بايد واقعبين بود و به مشكلات پيشرو در چنين فرآيندي فكر كرد. ماموتها حداقل 10 هزار سال گذشته را در حالت منجمد در ميان يخها سپري كرده اند و براساس اطلاعاتي كه امروز در اختيار داريم، فرآيند انجماد آنها به آهستگي صورت گرفته است كه چنين حالتي براي حفظ ويژگيهاي هسته سلول اين موجودات مناسب نيست و نكته مهمتر اين است كه فرض كنيد بتوانيد هسته سلول را به طور سالم استخراج كنيد، ميخواهيد اين هسته را درون رحم چه حيواني قرار دهيد؟
اين مشكل بسيار اساسي است. همه ما ميدانيم كه امروزه روي زمين هيچ ماموت زندهاي وجود ندارد كه بتواند حامل جنين ماموت كلون شده باشد، بنابراينDNA استخراج شده بايد به سلول ميزبان ديگري غير از ماموت تزريق شود.
حل اين مشكل تنها با پيشرفتهاي جديدي در حوزه سلولدرماني شايد قابل حل باشد. در چند سال گذشته گروههاي پيشرويي در علوم سلولي دست به آزمايشهايي زدهاند كه نياز به حامل همنوع را رفع ميكند. كارهاي تحقيقاتي كه دكتر نيرنيا، استاد دانشگاه نيوكاسل در اين زمينه صورت داد، نويددهنده عصر جديدي در سلولدرماني بود و اين ادعا را مطرح ميكرد كه تحقق روياي پارك ژوراسيك بين 5 تا 10 سال امكانپذير خواهد بود.
تا آن زمان گامهاي موازي ديگري به جلو برداشته خواهد شد كه پازل سوالات بسيار ما را تكميلتر خواهد كرد.
تكنيك محققان ژاپني اگرچه شايد در بازگرداندن ماموتهاي يخزده چندان عملي نيست، اما شايد بتوان از آن براي حفاظت از گونههاي در حال انقراض موجود استفاده كرد. بسياري از اين حيوانات مانند ببر قطبي در خطر انقراض قرار دارند، اما هنوز نمونههايي از آن وجود دارد كه تحت مراقبت، نگهداري ميشوند. براي حفظ آنها ميتوان نمونههايي از گونههاي طبيعي قديميتر كه منجمد شدهاند يا بخشهايي از آن كه حفظ شدهاند را كلون كرد و در حفظ آنها كوشيد.
مجموع اين تحقيقات، اگرچه منجر به امكانپذير شدن بازگرداندن ماموتها از دنياي مردگان شده، ولي آن را پلهاي به واقعيت نزديكتر كرده است كه سوال جديدي را مطرح ميكند، آيا امكان بازگرداندن انسانهاي دوران باستان وجود دارد يا خير؟
ميدانيم كه بسياري از انسانهاي نخستين به دليل انجماد در يخ تقريبا سالم به ما رسيدهاند، آنها خصوصيات ژنتيكي هزاران سال پيش را در دل خود دارند و ميتوانDNA آنها را استخراج كرد (هرچند احتمال انجام اين كار درباره نمونههايي ديگر از مومياييها نيز ممكن است وجود داشته باشد) نكته مشكلساز ماموتها درباره انسان وجود ندارد و ميتوان از ميزبان همگون نمونه منقرض شده (انسان) استفاده كرد.
به اين ترتيب به نظر ميرسد امكان بازگرداندن انسانهاي باستاني ممكن باشد. بازگرداندن اين افراد ميتواند بخشي از دادههاي مهم ريختشناسي آنها را آشكار كند و تحولي در بررسي روند تكامل انسانها به وجود آورد.
اگرچه به نظر ميرسد هنوز تا تحقق اين رويا هم فاصله زيادي وجود داشته باشد، اما ميتوان نسبت به آينده آن خوشبين بود.
آينده واقعيتهاي بيشماري را پيشروي ما قرار خواهد داد كه بسياري از آنها عجيبتر از تفكرات ابتدايي امروز به شمار خواهند رفت.
| تعاليق: 0 |
راه غلبه بر فراموشي | الخميس فبراير 05, 2009 8:27 pm من طرف شکیلا آسایش | ◄ بابابزرگ منو يادت ميياد؟
● نويسنده: صابر - محمدى
● منبع: روزنامه - جام جم
وقتي سعي ميكنيم با تازدن تكهاي كاغذ، كلاه درست كنيم يا براي ساخت سبد گل، رشتههاي حصير رابه هم گره بزنيم، آنچه روي ميدهد كاملا واضح است. وقتي در اين كار موفق نميشويم ميگوييم يادم نميآيد يا مراحل اصلي كار با كاغذ يا حصير از يادمان رفته است.
به همين ترتيب، وقتي تلاش ميكنيم شعري را به خاطر بياوريم، كلمات به ذهنمان راه نمييابند. ما اغلب با شروعي دوباره ميتوانيم حركتها و كلمات مورد نظرمان را بازيابيم. ما مراحلي را كه به بخش فراموش شده مربوط ميشوند بارها و بارها بررسي ميكنيم تا اين كه دوباره در ذهنمان ظاهر شود.
به اين ترتيب، شرايطي را كه تحت آنها كلاه كاغذي ميساختيم، يا شعري را آموختيم دوباره فراهم ميكنيم و بقيه مطالب مربوط نيز به يادمان ميآيد.
فراموش كردن يك اسم خاص
اسامي خاص براحتي فراموش ميشوند و آشكار است كه برخي از آنها را از ياد بردهايد. براي اين كه بتوانيد يك اسم خاص را به خاطر بياوريد، هر چه را كه تصور ميكنيد به آن شخص يا شيء موردنظر مربوط ميشود، بررسي كنيد. سپس حروف الفبا را به آرامي مرور كنيد و بكوشيد آن اسم را تلفظ كنيد.
گاهي از سرعت خود در انجام اين كار و رسيدن به نتيجه شگفتزده ميشويد. در مواقع ديگر، از اين كه به اسم موردنظر خيلي نزديك شدهايد، اما آن را به ياد نميآوريد، عصبي ميشويد، هرچند شايد روز بعد بدون اين كه به موضوع فكر كنيد، همان اسم را به ياد آوريد و از اين يادآوري غيرمنتظره تعجب كنيد.
اگر از پيش بدانيد كه بايد افراد را به اسم خطاب كنيد، ميتوانيد به شيوههاي گوناگون، امكان موفقيت خود را در اين كار افزايش دهيد. براي مثال، پيش از بردن دوست خود به يك باشگاه، اسامي اعضاي آن باشگاه را بخوانيد و مرور كنيد يا به محض رسيدن به جلسه و پيش از شروع معارفه، اسامي اشخاصي را كه ميبينيد در ذهن خود تكرار كنيد.
شما بسادگي ميتوانيد فراموشكاري خود را با متانت و لطف بپذيريد. هميشه ميتوانيد به پيري خود متوسل شويد. ميتوانيد به دوستي كه نامش را از ياد بردهايد بگوييد هميشه نام كساني را فراموش ميكنيد كه بيشتر ميخواهيد به يادشان باشيد و با اين گفته، دوست خود را خشنود كند. (اگر نگران از ياد بردن نام كساني باشيد كه برايتان اهميت دارند، اين مورد بيشتر مصداق پيدا ميكند.) يا موردي را تعريف كنيد كه كارمندي نام شما را پرسيده و شما آن را فراموش كردهايد.
روش مفيد ديگر آن است كه ضمن دراز كردن دستتان به سوي كسي كه مدتهاست وي را نديدهايد، خود را معرفي كنيد. اين كاري مودبانه است و احتمالا فرد ديگر هم به همين صورت عمل ميكند.
فراموش كردن آنچه ميخواستيد بگوييد
البته دامنه فراموشي شما به يك كلمه يا اسم محدود نميشود. گاهي ممكن است نقلقولها مفيد باشند، اما در صورتي كه شكل درست آنها به ذهن خطور كند.
اگر وقتي همراه ديگران سرود ملي ميخوانيد، بخشي از سرود را فراموش كرديد، ميتوانيد لبهايتان را به گونهاي حركت دهيد كه به نظر آيد با ديگران همراهيد؛ اما اگر در افتتاحيه مراسمي بخواهند كه شما به تنهايي آن را بخوانيد، اين شيوه موثر نخواهد بود. افرادي كه عرق ملي دارند، سرود كشور خود را از روي نوشته نميخوانند. هيچ چيز، بجز تمرين كافي موثر نيست.
فراموش كردن آنچه ميخواستيد بگوييد، موردي خاص است. در يك گفتگوي مودبانه، شما منتظر ميمانيد تا صحبت طرف مقابل تمام شود. سپس متوجه ميشويد چيزي را كه ميخواستيد بگوييد از ياد بردهايد.
اگر ديگران متوجه شوند كه شما ميخواستيد چيزي بگوييد، پريشاني و آشفتگيتان بيشتر ميشود. يك راهحل اين است كه حرفتان را در ذهن خود تكرار كنيد.
راهحل ديگر اين است كه از امتياز سالخورده بودن استفاده و كلام گوينده را قطع كنيد. راهحل ديگر، يادداشت كردن چيزي است كه در نظر داريد بگوييد. (ديگران تصور ميكنند حرفهاي گوينده را مينويسيد.)
اگر هنگام صحبت كردن از موضوع اصلي منحرف شويد. نيز همين مشكل بروز ميكند. شما مطلبي فرعي را تمام ميكنيد و نميتوانيد علت مطرح كردن آن موضوع يا صحبتهاي قبلي خود را به خاطر آوريد. راهحل ساده آن است كه به مسائل حاشيهاي نپردازيد، يعني خودتان كلام خود را قطع نكنيد. هميشه جملههاي طولاني چنين مشكلاتي ايجاد ميكنند.
وقتي به زباني صحبت ميكنيد كه تسلط چنداني به آن نداريد، احتمال بروز چنين مشكلي زياد است؛ البته اين مورد مختص سن خاصي نيست. از اين رو، بيان كردن يك جمله مركب هميشه اشتباه است.
بهترين كار، استفاده از جملههاي ساده است. در دوران پيري، حتي اگر به زبان مادري خود صحبت كنيد، احتمال بروز چنين مشكلي وجود دارد.
فراموش كردن كاري كه ميخواستيد انجام دهيد
10 دقيقه پيش از ترك خانه، گزارش وضع هوا را ميشنويد و احتمال دارد پيش از بازگشت شما باران ببارد. به ذهنتان ميرسد كه با خود چتر برداريد. (مفهوم اين جمله كاملا مشخص است: برداشتن چتر به ذهنتان خطور ميكند.) اما هنوز آماده انجام اين كار نيستيد و 10 دقيقه بعد خانه را ترك ميكنيد بدون اين كه چتري با خود برده باشيد.
بهترين راهحل چنين مشكلي اين است كه در صورت امكان، به محض خطور فكر به ذهنتان، آن كار را انجام دهيد؛ چتر را به دستگيره در آويزان كنيد يا آن را كنار كيف دستي يا ساكتان قرار دهيد يا به شيوهاي ديگر، فرآيند همراه بردن چتر را آغاز كنيد. از همين روش ميتوانيد براي يادآوري كارهايي استفاده كنيد كه بلافاصله انجام نميشوند.
نيمهشب به ذهنتان ميرسد كه زمان ارسال مدارك به سازمان بازنشستگي فرارسيده است. روز بعد فراموش ميكنيد كه مدارك را بفرستيد. به محض اين كه فكري به ذهنتان خطور كرد، آن را عملي كنيد، از جا بلند شويد و مدارك بازنشستگي خود را روي ميز صبحانه بگذاريد.
همچنين همين مشكل زماني بروز ميكند كه فكر خوبي در سر داريد و سپس آن را فراموش ميكنيد. اگر اين افكار به طور معمول نيمهشبها به سراغتان ميآيد، يك دفترچه يادداشت يا ضبط صوتي را كنار تختخوابتان قرار دهيد.
اگر با فرد ديگري هم اتاق هستيد، از قلمي كه چراغ دارد استفاده كنيد. با يك دفتر يادداشت جيبي يا ضبط صوت، ميتوانيد كارهايي را كه ميخواهيد در آينده انجام دهيد به خاطر سپاريد. اين شيوه براي همه افراد، بويژه سالخوردگان مفيد است. چنين روشي زندگي را شادتر و لذتبخشتر ميكند. به جاي تكيه بر حافظه خود، از يادداشتها استفاده كنيد.
فراموش كردن انجام بموقع كارها
ما بندرت خوردن آسپيرين را براي سردرد فراموش ميكنيم؛ اما خيلي پيش ميآيد كه خوردن قرص مربوط به بيماريهاي ناپيدايي، مانند فشار خون بالا را از ياد ببريم. تفاوت در چيست؟ ما به 2 دليل آسپيرين مصرف ميكنيم: سردرد، خوردن قرص رابه ما «يادآوري» ميكند و وقتي كه اين كار را ميكنيم، نتيجه سريعي حاصل شده و سردرد رفع ميشود.
فشار خون بالا يا داروهاي آن چنين تاثيري ندارند. به طور كلي اگر ضرورت دارد كه چنين داروهايي را به طور مرتب مصرف كنيم، به 2 چيز نياز داريم: يك يادآوري و يك نتيجه تقويتكننده.
از يك تقويم ديواري بزرگ و تبليغاتي استفاده كنيد. آن را در جايي آويزان كنيد كه هميشه جلوي چشمتان باشد؛ براي مثال، روي ديوار دستشويي. اگر مدام آن را ببينيد، احتمال اين كه به قرارهاي درج شده در آن توجه كنيد بيشتر ميشود
فرض كنيد بايد قرصي را روزي 2 بار صبح و شب مصرف كنيد. كاري را كه تقريبا هميشه در همان ساعتها انجام ميدهيد، مثل مسواك زدن دندانهايتان را در نظر بگيريد. با يك نوار لاستيكي جعبه قرصتان را به دسته مسواكتان ببنديد.
وقتي براي استفاده از مسواك جا قرصي را برميداريد، يادتان ميآيد بايد قرصتان را بخوريد. به احتمال زياد، بسياري از كارهايتان را هر روز و به طور منظم انجام ميدهيد.
كارهايي مثل غذا خوردن، شانه زدن موها، لباس پوشيدن و لباس كندن. شما ميتوانيد از اين فعاليتهاي عادي مثل يك ساعت شماطهدار استفاده كنيد تا زمان انجام كارهاي ديگر را به شما يادآوري كنند.
| تعاليق: 1 |
◄ جنون سرعت، چرا؟ | الخميس فبراير 05, 2009 8:25 pm من طرف شکیلا آسایش | ◄ گزارشی از معضل رانندگيهاي پر خطر در خيابانهاي شهر
● نويسنده: مريم - خباز
● منبع: روزنامه - جام جم
فقط كافي است شهروند يكي از شهرهاي بزرگ باشيد تا دست كم يك بار اين صحنهها را ديده باشيد: هوا تاريك است و لامپهاي نصب شده در خيابان نوري ندارند، رفت و آمد ماشينها هم كمتر شده و سيلشان از خروش افتاده است؛ ولي آدمهاي پياده بيشتر شدهاند و ويترين فروشگاهها نقطه به نقطه پذيرايشان شده است.
بچههاي كوچك هم براي تماشا و خريد بيرون آمدهاند و گاه جلوتر يا عقبتر از پدر و مادرشان مشغولند. اوضاع عادي به نظر ميرسد، ولي انگار اين يك خيال بيشتر نيست.
ورودي فرعيها و كوچهها تاريك است و چشم به درستي نميبيند، ولي صدايي ميآيد، صدايي شبيه زوزه. گوش كه تيز ميكني صداي اگزوز يك ماشين قابل تشخيص است. صدا نزديكتر ميشود و هيكل ماشين هم. خودرويي دودي رنگ با شيشههاي سياه و فنرهايي كوتاه كه اتاق ماشين را به چند سانتيمتري كف خيابان رسانده است. راننده ميتازد و ميگازد، سرعتش خيلي بالاست. او كه صداي ضبط را هم به آسمان بلند كرده از يك خيابان فرعي با شتاب بيرون ميجهد و در حين گردش 2 رهگذر را زير ميگيرد. صحنه خيلي دلخراش است.
زني مسن كف خيابان افتاده و مثل بيد ميلرزد. انگار سرش به زمين خورده و خون به دهان آورده است. همراهش هم دختري كم سن و سال است كه از درد پا فرياد ميزند، مثل اين كه استخوان رانش شكسته است. جمعيت هجوم ميآورند و براي تماشا و كمك ميدوند. راننده كه اين را ميبيند صداي ضبط ماشين را كم ميكند و با سرعت ميگريزد و صداي <بگيرش بگيرش> بلند ميشود. ما كه در تهران از اين صحنهها زياد ديده و شنيدهايم، همان صحنههايي كه جوانهاي ماجراجو سازنده آن ميشوند.
كم نيستند جوانهايي كه سوار بر ماشينهاي قراضه يا مدل بالا در كوچهها و خيابانهاي تنگ شهر كورس ميگذارند و نواي مرگ به راه مياندازند. آنها آدمهاي عجيبي هستند و بيشتر شبيه هم. صداي ضبطشان بلند است و درون ماشين خوابيدهشان با رنگهاي قرمز يا بنفش تزيين شده است. بيشترشان هم تلفن همراهي در دست دارند كه يا با آن حرف ميزنند يا پيام كوتاه ميفرستند. رعايت قانون را هم نبايد از آنها توقع داشت، چون چراغ راهنما و خط عابر پياده برايشان مفهومي ندارد. آنها هر جا كه دلشان بخواهد ميروند آن هم با سرعت زياد؛ البته در شهري چون تهران گاه بزرگراهها نيز به خاطر شلوغي فراوان، مجال حركات نمايشي و ديوانهوار را از اين قبيل رانندهها ميگيرد.
شايد به همين دليل است كه سرو كله آنها شبها بيشتر پيدا ميشود. معلوم نيست با اين سرعت دنبال چه هستند، ولي آنقدر پيداست كه رهگذران از آنها بيم دارند، چرا كه كوچكترين برخورد با اين ماشينهاي پرشتاب دستكم يك شكستگي استخوان بر جا ميگذارد. با اين حال تنها جوانها نيستند كه پدال گاز ماشين را خوب ميشناسند، چرا كه مسنترهايي را هم ديدهايم كه به اعتماد تجربه، با شتاب ميرانند و خود را براي رويارويي با هر پيشامدي آماده ميدانند؛ ولي هر كس جنون سرعت داشته باشد چندان مهم نيست چون مهم خطراتي است كه به دنبال اين جنون رخ نشان ميدهد، خطراتي كه همه افراد از جمله بچهها را تهديد ميكند. اين اتفاقات تنها در كشور ما نيز رخ نميدهد، چرا كه آدمهاي قانون گريز در همه جاي جهان وجود دارند.
آمار بريتانيا نشان ميدهد در سال 2007 تنها به خاطر سرعت بالا و استفاده همزمان از تلفن همراه 323 نفر آسيب ديده و 23 نفر كشته شدهاند. اين آمارها ثابت ميكند بيشتر رانندگيهاي پرخطر كه منجر به حادثه ميشود به احتمال فراوان رانندهاي در آن نقش دارد كه هنگام رانندگي از تلفن همراه استفاده كرده است؛ البته چند سالي است كه به خاطر ممنوع بودن گفتگو با تلفن همراه هنگام رانندگي، فناوري به كمك آدمهاي هنجار شكن آمده و در قالب هندزفري ظهور كرده است؛ ولي اين راه نيز چيزي از شدت خطرات نكاسته، چرا كه به گفته پژوهشگران صحبت با تلفن همراه احتمال خروج خودرو از مسير اصلي را افزايش داده و احتمال نيافتن مسير رانندگي را تا 4 برابر افزايش ميدهد.
پيام كوتاه زدن هم از آن دردسرهايي است كه اگر راننده شتابزده به آن تمايل پيدا كند خطرساز ميشود. پژوهشگران ثابت كردهاند پيام كوتاه زدن هنگام رانندگي (به سبب افزايش سرعت و خارج شدن آن از حد كنترل) خطرناكتر از رانندگي در حال مستي يا تحت تاثير ماريجواناست.
پژوهشها روي رانندگان 17 تا 24 سال نشان ميدهد پيام كوتاه زدن هنگام رانندگي تا 35 درصد باعث كاهش سرعت واكنش ميشود، در حالي كه استفاده از الكل و مواد مخدر اين رقم را به 12 تا 21 درصد كاهش ميدهد. شايد تمام آناني كه با سرعت در خيابانها جلوهگري ميكنند تحت تاثير اين عوامل نباشند، چراكه پژوهشهاي انجام شده در كشور از واقعياتي ديگر سخن ميگويد. گفته ميشود يكي از دلايل تمايل براي رانندگي با سرعت بالا تمايل به خودنمايي در برخي جوانان است كه با انجام انواع حركات نمايشي سعي دارند خود را به ديگران نشان دهند.
در اين ميان ماجراجويي و تنوعطلبي افراد هم در اين سبك از رانندگي بيتاثير نيست چرا كه تعدادي از رانندگان فقط از روي احساسات زودگذر تصميم به رانندگي با سرعت بالا ميگيرند و در يك لحظه عقل را كنار گذاشته و از دريچه احساس به موضوع نگاه ميكنند.
طبق ماده 618 قانون مجازات اسلامي پليس ميتواند رانندگان متخلف را كه حركات مخاطرهآميز انجام ميدهند از 3 ماه تا يك سال حبس كند يا 74 ضربه شلاق به او تاوان دهد
داشتن خودروهاي گران قيمت هم يكي از دلايل رانندگي پرخطر است، چون راننده اين قبيل خودروها براي نشان دادن قابليت خودروي خود با سرعت بالا حركت ميكنند.
اين در حالي است كه پژوهشگران، رانندگي در شرايط رواني نامساعد را نيز يكي از دلايل جنون سرعت ميدانند. به گفته آنان، اين دسته از رانندهها با حركات نمايشي جنونآميز سعي در برونريزي هيجانات دروني دارند. شايد عوامل ديگري را نيز بتوان به اين موارد اضافه كرد، ولي آنچه از دلايل بااهميتتر جلوه ميكند نتايج رانندگيهاي جنونآميز است.
آنچه مسلم است، افراد مسن و كودكان كه توانايي واكنش سريع در مقابل خودروهاي شتابزده را ندارند قربانيان نخست اين نمايشهاي خياباني به شمار ميروند.
اين وضع در كشورمان به حدي بحراني است كه چندي پيش كريستين سالازار فولكمن، نماينده يونيسف (صندوق حمايت از كودكان سازمان ملل متحد) در توصيف مردم ايران گفت بسياري از آنها اصول صحيح رانندگي را رعايت نميكنند و به حقوق شهروندان توجهي ندارند. او با اين مقدمه نتيجه گرفت در ايران كسي به مسائل و مشكلات ناشي از حوادث رانندگي توجهي نميكند؛ در حالي كه در بسياري از كشورها رانندگي خطرناك و رعايت نكردن حقوق ديگران مانند قتل، جرمي سنگين است. او البته اين وضع را نه تنها منحصر به كشورمان نميداند، بلكه آن را پديدهاي رايج در آسيا معرفي ميكند، در حالي كه نسبت به امنيت جاني كودكان اين كشورها احساس نگراني ميكند.
بدون شك كريستين سالازار درست ميگويد، چرا كه اگر جرايم سنگين و بدون بخشش گريبان رانندگان حادثهساز ايران را هم ميگرفت، آنها كوچه و خيابانها را ميدان تاخت و تاز خود قرار نميدادند. گفته مي شود در انگلستان اگر رانندهاي با سرعت غيرمجاز در بزرگراهها براند پيش از آن كه حادثهساز شود، پليس خودروي او را گرفته و با لودر از رويش ميگذرد آنگاه آهنهاي تكه پارهاش را در بزرگراه نصب ميكنند و بالاي آن مينويسند «به خاطر سرعت غيرمجاز.» حال اين وضع را با اوضاع كشورمان مقايسه كنيد.
روزي كه سردار رويانيان، رئيس پليس راهنمايي و رانندگي اعلام كرد طبق ماده 618 قانون مجازات اسلامي پليس ميتواند رانندگان متخلف كه حركات مخاطرهآميز انجام ميدهند را از 3 ماه تا يك سال حبس كند يا 74 ضربه شلاق به او تاوان دهد، اين بحث با انتقاد خيليها روبهرو شد.
اين روند نشان ميدهد در كشور ما مجريان قانون دستشان در اجرا زياد باز نيست و جريمههاي كنوني نيز ديگر هرگز صفت بازدارندگي ندارند. بدون ترديد اين بزرگترين مسالهاي است كه سالانه 20 هزار كشته در تصادفات روي دست ايرانيان ميگذارد و هزاران ضايعه ناشي از حوادث رانندگي براي آنها به جاي ميماند. پس شايد تقويت قوانين و تشديد بازدارندگي آنها در شرايط كنوني نيز بتواند پدال ترمز رانندگان خلافكار را از اين پس پايينتر نگه دارد.
| تعاليق: 0 |
عزتطلبي و ذلتگريزي | الخميس فبراير 05, 2009 8:24 pm من طرف شکیلا آسایش | ◄ آموزههاي اخلاقي، تربيتي نهضت حسيني
● نويسنده: علي - مهدوي
● منبع: روزنامه - رسالت
امام حسين (ع) و ياران همراه او، در اوصاف گوناگوني ممتاز بودند، لكن يكي از عاليترين ويژگيهايي كه در آنان وجود داشت، ذلت ناپذيري آنان بود. مدرسه حسيني، مدرسه تربيت انسان بر مبناي سربلندي و بزرگواري و عزت و كرامت است. انساني كه واجد كرامت و عزت باشد، هرگز خود را خوار نميسازد و حسين (ع) جلوه بارز اينگونه زيستن و بر اين مبنا تربيت كردن است. آن حضرت با نهضت خويش به همه انسانها آموخته است كه زندگي جز بر اساس كرامت و عزت، زندگي نيست و مرگ حقيقي در اين است كه كرامت انساني و عزت ايماني زير پا گذاشته شود. ابن ابي الحديد معتزلي در كتاب خود، به مناسبت شرح خطبه 51 نهجالبلاغه، بحثي را با عنوان “اباه الضيم و اخبارهم” (سرگذشت ستم ناپذيران) مطرح ميكند و جمعي از ستم ناپذيران را در تاريخ اسلام نام ميبرد. وي در ابتداي اين بحث مينويسد: “سرور كساني كه زير بار خواري نرفتهاند، كسي كه به مردم مردانگي و غيرت و مرگ زير سايههاي شمشير را آموخته و چنين مرگي را بر خواري و زبوني ترجيح داده است، حسين بن علي بن ابيطالب است كه به او و يارانش امان داده شد، اما از آنجا كه نميخواست تن به زبوني دهد و نيز بيم آن داشت كه ابنزياد اگر هم او را نكشد، به نوعي خوار و ذليلش سازد، مرگ را بر چنين زندگياي ترجيح داد”(1.) در منطق حسيني زيستن با اهل طاغوت و زندگي در زير سلطه اهل ستم، با زبوني و خواري قرين است و سازش با طاغوت، ننگي است كه با ايمان و كرامت انساني سازگاري ندارد. هنگامي كه ابن زبير از امام در خصوص درخواست بيعت يزيد جويا شد، حضرت فرمودند: “از بيعت با يزيد امتناع خواهم ورزيد و زير بار بردگي و ذلت نخواهم رفت”(2.) هنگامي كه در حضور حاكم مدينه با تهديد مروان مبني بر بيعت با يزيد مواجه شد، عكسالعمل تندي نشان داده، فرمود: “مثلي لا يبايع مثله؛ شخصيتي چون من با شخصي چون يزيد هرگز بيعت نميكند”(3.) به برادرش محمد بن حنفيه نيز فرمود: “به خدا سوگند، اگر در هيچ نقطهاي از دنيا، هيچ پناهگاه و جاي امني نداشته باشم، هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد”(4.) شعار “هيهات منا الذله” و همچنين كلام ماندگار “والله لا اعطيكم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛ به خدا سوگند نه به شما دست ذلت ميدهم و نه همچون بردگان فرار خواهم كرد”، براي هميشه، بر تارك تاريخ ميدرخشد. در روز عاشورا در سختترين شرايط در حالي كه سپاه يزيد، ايشان و يارانش را محاصره كرده بود، حضرت در برابر صفوف دشمن، خطبهاي حماسي ايراد فرمود و پرچم حميت، عزتطلبي و سازش ناپذيري را در بلندترين قله انسانيت به اهتزار درآورد: “آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابنزياد) مرا ميان دوراهي شمشير و خواري قرار داده است و هيهات كه ما تن به خواري دهيم، زيرا خداوند و پيامبرش و مومنان از اينكه ما تن به خواري دهيم ابا دارند، و دامنهاي پاك مادران و انسانهاي پاك دامن و جانهاي باغيرت و نفوس با شرافت روا نميدارند كه ما فرمانبرداري از فرومايگان را بر قتلگاه رادمردان مقدم بداريم”(5.) نه تنها امام حسين (ع) بلكه تمام ياراني كه با او در عاشوراي 61 هجري كشته شدند، در اوجي از عزت نفس و نستوهي شربت شهادت را نوشيدند. رد اماننامه شمر توسط حضرت ابوالفضل العباس (ع) نمونهاي از اين حقيقت است. چه نيكو پيامبر اكرم (ص) فرموده است: “حسين بن علي چراغ هدايت، كشتي نجات، پيشواي سعادت و خجستگي و امام عزت و افتخار است”(6.)
پينوشتها:
-1 شرح نهجالبلاغه، ج3، ص249
-2 موسوعه كلمات الامام الحسين، ص278
-3 همان، ص283
-4 مقتل الحسين خوارزمي، ج1، ص 188
-5 تحفالعقول، ص 171
-6 عيون اخبارالرضا، ج1، ص 60
| تعاليق: 0 |
اوباما و چالشهاي پيش رو: سه چهره در يك تغيير | الخميس فبراير 05, 2009 8:24 pm من طرف شکیلا آسایش | ● نويسنده: سيد محمد كاظم - سجادپور
● منبع: روزنامه - اطلاعات
<يك راديكال در كاخ سفيد> عنوان مقاله ستون نويس ليبرال نيويورك تايمز، <توماس فريدمن Thomas Freedman در روز بعد از مراسم تحليف رياست جمهوري باراك اوباما، هر چند كه عنوان راديكالي بنظر ميرسد، ولي از نظر محتوايي حاوي نكتهاي قابل توجه است. او ذيل عنوان فوق در حقيقت ميگويد كه <لحظه راديكالي> در تاريخ آمريكا را در مراسم مزبور در 20 ژانويه 2009 (2 بهمن 1387) ميتوان ديد. او ميگويد: <لحظه، راديكال است و نه اوباما. اين لحظه در تاريخ آمريكا، لحظهاي حساس و از نظر نمادين بهيادماندني است. اوباما به هيچ رو فرد راديكالي نيست، ولي دستيابي او به كاخ سفيد و اجتماع حدود 2 ميليون نفر بيترديد لحظهاي بيانگر تغيير از دوران حاكميت بوش به مرحله جديدي از تاريخ آمريكاست كه يك سياهپوست مهاجرزاده با سوابق نه چندان عمده اجرايي، اداره آمريكايي را در دست ميگيرد كه با انبوهي از چالشها روبروست. > اوباما بعد از اين لحظه و نقطه عطف چگونه با چالشها روبرو خواهد شد؟ حداقل سه چهره از وي را ميتوان در نظر داشت: <نفي كنندگي>، <روزمرگي> و <بحران زدگي. >
چهره اول، چهره نفيكنندگي اوباماست. او در نطق مراسم سوگند خود كه از بليغترين نطقهاي سياسي تاريخي آمريكا بود، حاكميت نئومحافظهكاران را در حضور جرج بوش كه در رديف اول شركتكنندگان قرار داشت، نفي كرد. نفي او بسيار محكم بود. اوباما بلافاصله در روزهاي آغازين كار در كاخ سفيد با صدور سه دستورالعمل اجرايي، در زمينه نفي اقدامات بوش در زندان گوانتانامو، شكنجه زندانيان و بازداشتگاههاي مخفي سازمان اطلاعات مركزي آمريكا اقدام كرد. اوباما دوران بوش را در لفظ و عمل نفي خواهد كرد، اما اين چهره نفي كنندگي، ذاتا نميتواند پايدار باشد. نفي دوران بوش در ايجاد اتحاد عاطفي، وحدت احساسي و دادن حس تغيير، براي مدتي ميتواند كارآ باشد، اما اوباما ميداند كه مهلت استفاده از اين چهره، محدود خواهد بود.
چهره دوم، چهره روزمرگي است. رياست جمهوري در آمريكا جنبههاي نمادين قابل ملاحظهاي دارد. نظام سياسي آمريكا، رئيسجمهور محور است. ماهيت فدرالي ساختار حكومتي آمريكا، وظايف روزمره، ولي عمدهاي را به دوش رياست جمهوري ميگذارد: رئيس جمهوري در كنار پرچم كه نماد صامت و ساكت وحدت ملي است، مظهر زنده بودن سيستم سياسي و انجام امور روزمره سياسي و اداري است. در اين چهره، اوباما با ديگران تفاوتي نخواهد داشت. نظام اداري و حكومتي، اقدامات روزمره را انجام خواهد داد و اوباما در راس هرم قدرت، چهره نگهبان را با چالش كمتري ايفا خواهد كرد. اما چهره سوم، چهره بحرانزدگي است كه اصليترين چالش اوباما خواهد بود. همانگونه كه او در نطق خود به صراحت و كنايه يادآور شد، آمريكا در بحران داخلي و خارجي بسر ميبرد. هرچند كه او واژه بحران را بكار نبرد، اما تصويري كه از اقتصاد و اجتماع و جايگاه آمريكا داد، پذيرش بحرانزدگي آمريكا بود. در اين زمينه است كه او بايد خميرمايه رهبري خود را به آزمون گذارد و نقش ويژه رياست جمهوري در جامعه آمريكا در دوران بحران را ايفاء كند. <مايكل ساندل<>Michael Sandel استاد علوم سياسي دانشگاه هاروارد، به درستي ميگويد كه آمريكاييها در وضعيت عادي، نسبت به حكومت و دولت بدبين و حداقل بيتفاوت هستند، ولي در بحرانها، به سمت دولت رو ميآورند و ميخواهند كه رئيس جمهوري، رهبري خروج از بحران را بعهده داشته باشد. آيا اوباما مرد اين ميدان است؟
اوباما در نطق خود، با در كنار هم قراردادن عناصري از نطقهاي رياست جمهوري دور دوم لينكلن در سال 1865 با تاكيد بر <وحدت ملي>، عناصري از نطق فرانكلين روزولت در سال 1933 با برجسته كردن <اميد به آينده> و عناصري از نطق كندي در 1963 با پررنگ كردن <قدرت اراده و عزم>، سعي در پردازش چهرهاي داشت كه هم از بحران آگاه است؛ هم غير ايدئولوژيك و راهحلگراست و هم اميدوار و مصمم بوده و به ظرفيتهاي بازتوليد جامعه آمريكا، معتقد است. اين چهره در بستر واقعيتها، رنگ اصلي خود را روشن خواهد كرد.
واقعيتهاي سنگين و تلخي در صحنه عمل داخلي و خارجي آمريكا، اين چهره اوباما را از ابهام بهدرخواهد آورد. به نظر ميرسد كه هرچند او از ماهرترين سخنرانهاي تاريخ آمريكاست و در تداوم اين سنت، سياهپوستان برجسته آمريكا، در بلاغت كلام از ديگر آمريكاييان پيشي گرفتهاند، اما حل چالشهاي عملي اقتصاد و سياست آمريكا، فراتر از ظرفيتهاي سخنپردازي است. <پال كيگن > Paul Kaganتحليلگر اقتصادي آمريكا در مورد نطق اوباما ميگويد: هرچند كه او زيبا حرف زد، ولي روشن نكرد كه با اين اقتصاد بحرانزده چه خواهد كرد. <ژوزف ناي> Joseph Nye، استاد آمريكايي روابط بينالملل، بعد از نطق اوباما گفت كه او بايد آمريكا را تبديل به قدرتي هوشمند (Smart Power) كند. اما آيا اوباما ميتواند كشتي توفانزده قدرت آمريكا را در دنياي پرتلاطم روابط داخلي و بينالمللي، به ساحل آرامبخشي برساند؟
| تعاليق: 0 |
موفقيت در سازمان | الخميس فبراير 05, 2009 8:23 pm من طرف شکیلا آسایش | ● منبع: روزنامه - اطلاعات
اجازه بدهيد بحث مشتري در جايگاه شريک را با اظهار نظر مدير برجسته قرن، جک ولش، آغاز کنيم.
در گذشته مديران سازمانها زمان زيادي را صرف تدوين سياستهاي سازمان ميکردند و وقت کمتري را براي حرکت در زمينه ايجاد فضاي واقعي کسب و کار ميگذاشتند.
در حالي که در دنياي نوين، هيچ شرکت و سازماني نميتواند امنيت شغلي ايجاد کند مگر از طريق مشتريانش.
سازمانهايي که اين نکته را دريافتهاند، هر کاري براي موفقيت در تامين نياز مشتري انجام ميدهند و بر اين باورند که اين قطعا به صورت ارزش افزوده مالي به سازمان يا شرکت باز ميگردد.»
مشتري در جايگاه شريک يعني نگرشي نو به مشتري، نگرشي بسيار فراتر و والاتر از رابطههايي که ميان ارائه دهندگان خدمات يا فروشندگان کالا با مصرف کنندگان وجود دارد. اين نگرش درباره توسعه نوعي وابستگي است که تعهد و وفاداري را تقويت ميکند.
قبل از هر چيز بايد بدانيم که مشارکت، نخست يک نگرش است. ديدگاه پيش رو فراتر از رضايت مشتري است زيرا رضايت مشتري به تنهايي تضمين کننده آن نيست که او مشتري دائمي شما شود.
همه ما ميتوانيم مواردي را به خاطر بياوريم که از فروشنده، تاجر و يا ارائه دهنده خدمتي روي برگردانده و بي آنکه خطايي از آنها سر زده باشد به فروشنده يا تاجر ديگري رجوع کردهايم؛ علت آن فقط اين بوده است که شخص ديگري را پيدا کردهايم که همان کار را مناسب تر، ارزانتر و يا حتي فقط به گونهاي متفاوت از آنها انجام داده است.
اين در حالي است که از فروشنده يا تاجر قبلي هم هيچگونه نارضايتي نداشتهايم و حتي از رفتارشان بسيار هم خرسند بودهايم. «آنها سر جاي خود هستند اما ما تغيير جهت دادهايم.» اگر بتوانيم مشارکت مشتري را در سازمان افزايش دهيم و مشتري را به عنوان يک عضو خانواده بدانيم، ميتوانيم تفکر مشتري در جايگاه شريک را پياده سازي کنيم.
«بل» در کتاب خود شش عامل مهم در ايجاد مشارکت مشتري در سازمان را بررسي کرده است.
* عوامل مهم در ايجاد مشارکت مشتري در سازمان
* سخاوت
سخاوت و بخشندگي، به روابط توجه داشتن است نه دقت کردن به هزينهها. نحوه ارائه خدمت به مشتري، ارزش آن را دارد تا درباره اش دقت بيشتري به عمل آيد. البته نه در قسمت هزينههاي انجام شده، بلکه در ارزشهاي معنوي روابط.
هر چند که هزينهها هم عوامل نامربوطي نيستند، اما اگر غفلت كنيم و زياد به آنها ميدان دهيم، بر ما چيره خواهند شد.
مشتريان قدرشناس، خود به خود به بازوي بازاريابي و فروش شما تبديل ميشوند. هر حرفي که از لب آنها بيرون بيايد، ممکن است باعث جذب مشتريان جديد شود.
آنها ياران شما هستند و به يقين در موفقيت شما تاثير شاياني خواهند داشت. به عبارت ديگر، سرمايه گذاري مادي مشتري نزد سازمان شما، بستگي زيادي به سرمايه گذاري عاطفي سازمان نزد مشتري دارد.
* تعهد
هسته مرکزي مشارکت، اعتماد است. چه چيزي در اعتماد است که مشتريان را وا ميدارد تا احساس کنند که براي آنها ارزش قائل شدهايد؟ اعتماد باعث ميشود که قضيه مشارکت، با نيمه ديگر آن مرتبط شود و مشتريان نيز به اين طريق پاداش خود را به مشارکت اعطا ميکنند. پولي که نزد مشتريان است، سازمانها را به شرکاي طولاني مدت تبديل ميکند.
نه تنها پيدا کردن يک مشتري جديد، گرانتر از حفظ يک مشتري موجود است، بلکه يک مشتري معمولي در سال پنجم بسيار زيادتر از يک مشتري در سال اول يا دوم، پولش را نزد شما هزينه ميکند.
پس مشترياني که به سازمان اعتماد کردهاند، همچون کارمند سازمان در فروش نقش دارند.
براي جذب مشتري جديد هيچگاه از مشتريان قديمي غافل نشويد. اگر مشتريان چنين بپندارند که اهميت خود را از دست دادهاند از شما دوري خواهند كرد.
پروفسور لئونارد بري که يکي از کارشناسان ارزشمند در مورد کيفيت خدمت است با ياري همکارانش در مورد ميزان ارزش مشتري در زمينه کيفيت خدمت تحقيقات بسياري کرده است.
بر اساس تحقيقات آنها، مشتريان کيفيت خدمت را در همدلي، اعتماد، واکنش و ملموس بودن در کارها و انجام خدمات دانستهاند.
اعتماد بدون دليل امروزه به عنوان اوج وفاداري نام برده ميشود. وفاداري و قدرشناسي بر اساس اعتماد، ما را به کجا خواهد برد؟ اين اعمال باعث ميشود مشترياني که ممکن است باز هم به ما مراجعه کنند، حتما و سپاسگزارانه به سمت ما باز گردند.
اين رفتار ما باعث خواهد شد که مشتريان ما از جان و دل به مبلغان سازمان تبديل شوند و از ما يک قهرمان بسازند.
* آرزو
ارائه دهندگان خدمات که عاقلانه ميانديشند، درمييابند که مشارکت موفقيت آميزشان با مشتري بستگي به تفهيم و بصيرت دو جانبه آنان دارد؛ همانگونه که افتخارش، نصيب هر دو سوي قضيه خواهد شد.
روياي مشترک داشتن يعني کوشش و سعي دو جانبه براي رسيدن به هدف. به اين مفهوم که بايد سخت تلاش کرد تا در شناخت آمال مشتري موفق شد. مشارکتهاي موثر بر اساس بصيرت و اهداف مشترک بنا شده است.
روياي مشترک باعث گسترش و تقويت هماهنگي و تعادل ميشود. در روياي فرهنگي باشيم که در آن خدمت کردن يک موفقيت است نه يک وظيفه.
* حقيقت
کساني را ميتوان اعضاي حقيقت جوي يک مشارکت موثر دانست که براي صداقت احترام قائل هستند.
ويژگي ذاتي حقيقت است که باعث براندازي خطا و خدعه و فريب ميشود. حقيقت موجب تقويت، پاکي و صفا در مشارکت ميشود. اين نکته بسيار مهم است که خود مشتري بسيار مهمتر از ميزان و مبلغ فروش است.
* تعادل
تعادل به اين معني نيست که بايد در مشارکت با مشتريان، تمام امکانات و تمام جنبههاي کار به طور مساوي تقسيم شده باشد. بلکه منظور اين است که هر يک از طرفين همان حقي را که براي خود قائل است، براي طرف مقابل هم قائل باشد. رعايت تعادل باعث استحکام مشارکت ميشود.
* متانت
در سايه مشارکت بر اساس حقيقت، سخاوت، تعادل و اعتماد، انتظاري جز آرامش و آسايش نخواهيم داشت. آيا فقط همين شش ويژگي در مشارکت وجود دارد ؟
به يقين نه. ماهيت مشارکت به طور مداوم در حال رشد و تغيير است.
با وجود اين اگر از اين شش ويژگي در مشارکت بهره مند شويد، اصلي ترين ويژگيهاي يک مشارکت پايدار و پويا را کسب کردهايد.
در هر مشارکتي همه اعضا همکوشي دارند اما در مشارکتهاي پويا و موفق، هدف فراتر از آن است که بتوان براي آن ارزش مادي تعيين کرد.
مشارکت پويا، رابطهاي است که در آن دو يا چند نفر، بيش از حد توان خود خدمت ميکنند و از خويش مايه ميگذارند.
| تعاليق: 0 |
جايگاه فنآوري WIMAX كجاست؟ | الخميس فبراير 05, 2009 8:21 pm من طرف شکیلا آسایش | نويسنده: سيداحمد - سجادي
● منبع: روزنامه - اطلاعات - به نقل از sadjjadi@yahoo. com
در برخي از كشورها نظير كرهجنوبي كه از زيرساختهاي شبكه كابل مسي انبوه برخوردار بوده و ضريب نفوذ تلفن ثابت آنان از مرز 90 افزون است، سرمايهگذاري اوليه روي كابل مسي سالها ميتواند توسعه اينترنت پرسرعت را با فنآوري ADSL تضمين كند.
اما در كشوري مثل افغانستان كه فاقد زيرساختهاي شبكه كابل مسي است، (ضريب نفوذ تلفن ثابت در اين كشور كمتر از 10 و ضريب نفوذ تلفن همراه اين كشور 5/13 است). براي استفاده از اينترنت پرسرعت تلفن همراه نسل سوم راه حل موثرتري است.
در ايران كه شبكه تلفن ثابت 25 ميليوني دارد و تلفن همراه نسل 2 حدود 45 ميليون مشترك دارد، راه حل ديگري چارهساز است. نتيجهگيري اينكه در هر كشور ميتوان با بررسي دقيق شبكههاي موجود و توسعهيافتگي و عدم توسعهيافتگي، الگوي مناسبي طراحي كرد.
در شهر اصفهان كه از فنآوري PCM (استفاده از يك زوج سيم مسي براي چند مشترك) در شبكه تلفن ثابت استفاده شده است و در آن مناطقي كه توسعه با PCM صورت گرفته بازار بكري براي فنآوري WIMAX وجود دارد. چرا كه با اندازه كافي براي هر مشترك كابل مسي وجود ندارد و نيز مقرون به صرفه هم نيست كه توسعه كابل مسي صورت گيرد و بعد ADSL مشكل اينترنت پرسرعت آن را حل نمايد، لذا ميتوان از فنآوري بدون سيم وايمكس در اين مورد بهره برد.
در شبكه مخابراتي كشور باتوجه به حفاريها و توسعههاي شهري شبكههاي مسي خيلي پايدار نيستند و عمر مفيد آنها گاه به كمتر از 10 سال ميرسد. توسعه شبكه كابلي كه گاه بالاتر از 70. /. سرمايهگذاري را شامل ميشود مقرون به صرفه نخواهد بود. كما اينكه حفاري معابر شهرها نيز براي مردم و مسئولان مشكلاتي بوجود ميآورد لذا ميتوان نتيجهگيري كرد كه اگر در كرهجنوبي تا سال 2008 فقط 200 هزار مشترك پرسرعت WIMAX وجود دارد، بقيه متقاضيان پرظرفيت از طريق ADSL مشكلشان برطرف شده و با فرسودگي شبكه كابل، ناگزير توسعه به سمت و سوي فنآوري جديد ميرود، اين يعني استفاده از3 G 4 G و WIMAX و LTE اجتنابناپذير خواهد بود.
اگر توسعه اينترنت پرسرعت با تكنولوژي WIMAX در كرهجنوبي از رشد خوبي برخوردار نيست، مشابهت فنآوري D. 802. 16WIMAX با فنآوري (مكان مشترك ثابت است به تعبيري ديگر مشترك قابليت تحرك ندارد) ADSL است كه به دليل شبكه كابل مسي در شرايط فعلي ADSL را اقتصادي نموده ولي با فرسودگي شبكه مسي توسعه شبكه بدون سيم WIMAX اجتنابناپذير خواهد بود. به هر حال آمدن فنآوري e. 802. 16و WIMAX Mو. WIMAX 802. 16كه برخورداري از سرعت بالاتر را دارند و مشتري در حال حركت نيز ميتواند از سرويس امن و با كيفيت بالا استفاده كند باتوجه به فرسودگي شبكههاي مسي ناگزير توسعه جديد به سمت WIMAX بدون سيم خواهد بود.
انگيزه مشتري براي جذب فنآوري WIMAX بيشتر است چرا كه 25 ميليون تلفن ثابت همه از كابل مسي براي ارتباطات استفاده نميكنند و از PCM نيز در شبكه استفاده شده و يا كهنگي شبكه كابل مسي نيز استفاده از ADSL را با مشكل مواجه ميكند و نيز شبكه 45 ميليوني تلفن همراه نسل 2تا2. 75 ارائه خدمات ارزش افزوده نظير SMS، GPRS و MMS و كوچكي صفحه نمايش تلفن همراه رغبت مشتري را به اين فنآوري ارضاء نمينمايد و فنآوري جديدتر نظير WIMAX چارهساز است كه با سرعت بالا قابليت ارائه همه نوع خدمات اينترنتي نيز فراهم ميشود. (دريافت اطلاعات تا 5/5 مگابيت)
با روند رو به رشد توسعه اجتماعي نيازهاي جديدي در زندگي روزمره پديد ميآيد كه لاجرم متخصصان فنآوري IT براي آنها راهحلهاي مناسبي بوجود خواهند آورد مثلاً در يك خانواده دسترسي به آرشيو شخصي با آرشيو صدا و سيما براي ديدن فيلم كدام گزينه بهتر است. كه هزينه خريد دستگاههاي پخش تصويري و نگهداري انبوه CDهاDVD، ها و مكان نگهداري آنها و ايجاد فايلهاي دسترسي و... همه هزينهبر خواهد بود و ضعف بزرگ به هنگام نبودن اطلاعات ذخيره شده در گزينه آرشيو شخصي را رد مينمايد.
در هر جامعه آدم پيرو جوان وجود دارند پير ميخواهد فيلمي قديمي را به نظاره بنشيند و خاطرات گذشته را مرور نمايد. از طريق وايمكس با بانك فيلمهاي صدا و سيما يا اپراتور مربوطه لينك شده و تقاضاي پخش فيلم را مينمايد و لحظهاي بعد خاطرات او دوباره در ذهنش رژه ميروند يك فيلم 5/1ساعته در حدود كمتر از يك دقيقه ارسال ميشود هم كسب و كار اپراتور فراهم ميشود هم كسب و كار جديدي براي اپراتور ارائه دهنده فيلمها بوجود ميآيد.
يا مثلاً نوجواني با قامت برافراشته ميخواهد نتايج مسابقات موردنظر خود را از سالها قبل تا به امروز مرور كند (تاريخچه المپيك هاراو...) و يك گلهاي زده شده، آقاي گل جهان و ايران را نگاه كند با چند كليك اين امكان در اختيار وي ميباشد و چه سرگرمي براي او ايجاد ميشود.
يا دو پسرخاله در دو سوي عالم با يكديگر شطرنج يا بازيهاي كامپيوتري ميكنند.
در دنياي تحقيق و توسعه نيز متخصصان به هزاران سوال ميانديشند كه با اتصال به شبكه ميتوانند براي همه آنها پاسخ لازم را پيدا كنند كه بستر فراهم شده وايمكس با سرعت بالا ميتواند هر آنچه در اينترنت قابل ارائه است، بدست بيايد.
از آرشيو سخنرانيهاي تخصصي و سمينارها، آرشيو فيلمهاي تاريخي، فيلمهاي خاطرهاي، موسيقي، دايرةالمعارفها، كتابهاي تحقيقي و... و به اين دليل است كه هزاره سوم را دوران دانائي مينامند و به قول مولانا هر كه داناتر است جانش قويتر ميشود.
لازمه بدستآوردن قدرت، دانائي است. مثلاً نادان در تاريكي فيل مولانا را به نامها و به تصورات خام خود نام مينهد و قدرت دانائي و علم چون شمعي حقيقت را مينماياند و جنگ هفتاد و دو ملت پايان مييابد. بنابراين در دنياي پيشرفته امروزي اگر كسي بتواند به اين شبكهها دسترسي داشته باشد، دانش و يافتههاي بشر را در اختيار دارد.
دلايل قوي بايد معنوي
نه رگهاي گردن به حجت قوي
دلايل قوي و محكم را در بانكهاي اطلاعاتي قرار داده در دنياي مجازي تبادل اطلاعات با دور افتادهترين نقطه و گوشهگيرترين عالم دنيا برقرار ميشود و مصداق «آن قويتر است كه داناتر است يا جانش قوي است»، عينيت مييابد.
لذا نتيجه ميگيريم، استفاده از فنآوري جديد WIMAX هم اقتصاديتر و هم استفاده از آن آسانتر است به شرط آنكه با استراتژي (نقشه راه) بدنبال توسعه آن باشيم.
| تعاليق: 0 |
از منطق عقلى تا مقام تفويض | الخميس فبراير 05, 2009 8:20 pm من طرف شکیلا آسایش | در مقاله زیر، مقام تفویض و توکل که از مقامات عرفانی و نشانه کمال انسان مومن است، با منطق عقلی که همان منطق دارالاسباب است مقایسه شده و ناتوانی منطق مادی علل و اسباب در برابر مقوله تفویض و واگذاری امور به خداوند به ویژه در امور غیرمادی تشریح گردیده است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● نويسنده: علي - رضایي
منطق عقلی انسان
انسان ها از همان آغازین روزهای درک و فهم دنیا، گرفتار منطقی می شوند که از آن به منطق عقلی یاد می شود. اصول ریاضی و بسیاری از قوانین زندگی و آداب و رسوم براساس همین منطق بنیادگذاری شده است. منطقی که در حالت محض و خالص آن می گوید دو به اضافه دو، چهار می شود. این همان منطقی است که در اندیشه اسلامی از آن به پذیرش جهان در قالب دارالاسباب تعبیر می شود. به این معنا که هستی را قوانینی است که نمی توان بیرون از آن اسباب عمل کرد و هرگونه دور زدن آن، ناشدنی است و موجب می شود تا آدمی نتواند به مقصد و هدف خویش برسد.
اگر کسی می خواهد به جای دوری برود می بایست وسیله نقلیه ای تهیه کند تا بر آن سوار شود و به آن جا برود. اسب و ماشین و هواپیما نمونه هایی از این اسباب است.
گامهای توحیدی
در قرآن گام نخست توحید، پذیرش اسباب و ربوبیت الهی و وسایل متعدد و متنوع است، اما این نوع ایمان، ایمانی ابتدایی و در واقع مرتبه ای پائین از ایمان است. از اینرو خداوند به مومنان فرمان می دهد که «یا ایها الذین آمنوا آمنوا» ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید (نساء. 136) این فرمان الهی خود می تواند مانند اصطلاح ثانوی باشد که بیانگر مرتبه دوم و بالاتر است؛ به این معنا که همواره از مقام ایمانی که نشسته اید، گامی فراترآئید.
منطق پذیرش اسباب به منطق دارالاسباب معروف است که شامل هم علل و اسباب مادی می شود و هم علل و اسباب معنوی و غیرمادی را دربرمی گیرد.
در گام دوم توحید ازانسانها خواسته شده که تنها اسباب را نبینند و افزون بر اسباب و در کنار آن، خداوند را نیز بنگرند که این همان مقام توکل است. توکل به معنای بستن پای شتر همزمان با پذیرش علل و اسباب ربوبیت الهی است چنانکه در حدیث معروف پیامبر آمده: (اعقل، توکل پای شترت را ببند و سپس توکل کن) با این وجود بیشتر مردم در این مرتبه، ایمانشان آمیخته به شرک خفی است و خودشان هم متوجه آن نیستند. زیرا نگاهشان به علل و اسباب و تاثیر و تأثرهای عالم، نگاه استقلالی است وخداوند را در ورای آن اسباب نمی بینند. قرآن کریم می فرماید: «و مایومن اکثرهم بالله و هم مشرکون بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند» (یوسف. 106)
کسانی که به دارالاسباب و توکل ایمان دارند باز ایمانشان در مرتبه پائینی از مراتب ایمان قرار دارد و باید ایمان خود را به مرتبه بالاتری که همان مقام تفویض است ارتقاء دهند.
مقام تفویض
سالک مومن کسی است که از مقام توکل به مقام تفویض برسد. تفویض، واگذاری همه امور به خداوند است و باور این معنا که خداوند رب العالمین است و در مقام ربوبیت کامل خویش همه چیز را در اختیار دارد. براساس اصل: و ما تشاوون الا ان یشاءالله چیزی را شما نمی خواهید و اراده نمی کنید مگر آنکه پیش از آن خداوند خواسته باشد (انسان. 30)
تفویض امور به خدا هرگز به معنی تنبلی، سستی و راحت طلبی و تن پروری و اموری از این قبیل نیست بلکه معنی آن این است که انسان در عین حال که همه نیرو و توان و نشاط و حرکت و فعالیت خود را برای کارها و اهداف خود به کار می گیرد، در عین حال و همزمان، همه امور خود را نیز پس از توکل به خدا واگذار و تفویض می کند تا به این ترتیب به خدا اعلام کند همه کاره اوست نه بنده و تدبیرگر اصلی خداوند است نه کس دیگر.
کسی که در مقام تفویض است به کمال علم و ایمان رسیده است؛ زیرا «اول العلم معرفه الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه؛ گام نخست دانش، شناخت خداوند در مقام جباریت و نهایت دانش واگذاری امور به اوست.»
این شیوه واگذاری و تفویض نیز خود دارای نوعی منطق است. آیات بسیاری به این مرتبه اشاره دارد که از جمله می توان به منطق موسی(ع) در برابر منطق خضر(ع) اشاره کرد که براساس منطق مقام نخست و دوم بوده است از این رو خضر(ع) نتوانست با شخصی که دارای منطق ظاهری است بماند و خواستار فراق و جدایی شد: هذا فراق بینی و بینک. (کهف آیه 78)
حضرت زکریا و مقام تفویض
حضرت زکریا(ع) براساس منطق دار الاسباب و این که «ان الله یابی ان تجری الامور الا باسبابها؛ خداوند پرهیز دارد که امور جز از راه اسباب جریان یابد، خواستار فرزندی می شود و چون این امر را با توجه به پیری خود و نازایی همسرش، شدنی نمی بیند شگفت زده می شود.
این شگفتی زمانی رخ می دهد که حضرت زکریا(ع) در دیدار از حضرت مریم(س) با میوه هایی رو به رو می شود که نمی توانست مال زمان دیدار و یا مکان بیت المقدس باشد. از این رو با توجه به نبود اسباب ظاهری و مادی شگفت زده می شود و می پرسد: از کجاست؟
اما حضرت مریم(س) با توجه به مقام تفویضی می فرماید که این ها از خود رب العالمین است بی آن که اسباب ظاهری و مادی در آمدن آن نقشی داشته باشد. پس از این مساله است که زکریا نیز می کوشد تا از روش اسباب مادی دست بردارد و همانند حضرت مریم(س) در مقام تفویض قرار گیرد و درخواست مستقیم فرزند، بی دخالت اسباب مادی و ظاهری داشته باشد که پذیرفته می شود: کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی لک هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب هنا لک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء. (آل عمران. 73)
با این همه زکریا(س) برای اطمینان خویش نشانه هائی می خواهد تا دل وی آرام گیرد که سه روز روزه سکوت به عنوان نشانه بر او واجب می شود. (سوره مریم4تا 21)
در آیات بسیار به وقایعی چون آوردن تخت ملکه سبا از یمن به فلسطین و نیز باردارشدن حضرت مریم(س) و امور بسیار دیگر اشاره شده که همگی آنها بیرون از دایره اسباب ظاهری و مادی بوده است.
بنابراین شخص می تواند با تکیه بر رب العالمین و تفویض امر به او، از ابعاد مکان و زمان بگذرد. این کار را مجاهدان واقعی و شهیدان در بعد زمانی انجام می دهند و همه عوالم برزخی و قیامتی را طی می کنند و دیگر جز همان شهادت و مرگ نخست، هیچ مرگ و زندگی دیگری را تجربه نمی کنند، از این رو خداوند به دنبال شهادت، آنان را بی گذر از هیچ حساب و کتاب عوالم برزخی و مواقیت قیامتی، در بهشت جای می دهد
راه رسیدن به مقام تفویض
انسان برای رسیدن به این مقام باید بر مرتبه ایمان خود بیافزاید و قلبا باورکند که خداوند، رب العالمین است و اراده او اراده ای غالب و خواسته همگان است که این افزایش ایمان نیز جز از طریق افزایش معرفت و شناخت و آگاهی نسبت به خداوند و نشانه های او در سراسر جهان (آفاق و انفس) امکان پذیر نیست. اگر کسی به مقام تفویض برسد و کارهای خود را به خدا واگذار کند، راههای آسمان به روی وی گشوده می شود و مستقیما با خود خدا معامله می کند و چون حضرت ابراهیم عمل می کند که جبرئیل(ع) به عنوان اسباب و واسطه می فرماید: آیا کاری داری؟ آن حضرت(ع) پاسخ می دهد: دارم ولی نه با تو؛ زیرا متصل به رب العالمین بود و هیچ واسطه ای نیاز نداشت. بنابراین، راه آن است که سالک باور خویش را درست کرده و در مسیر جذبات و نفحات الهی قرارگیرد تا بی هیچ وسیله ای بر همه وسایل هستی چیره شود. به بیان دیگر معرفت و شناخت و ایمان او نسبت به خدای متعال، دیگر از طریق علل و اسباب و آثار خلقت او نیست، بلکه از طریق خدا به آثار و علل و اسباب عالم هستی می رسد.
شخص اگر این گونه شد همه هستی، لشکر بی مزد و مواجب او می شود و زبان مرغان و سنگ و درخت، زبان حق می گردد و از درختی آتشین و نورانی، نور خدا بر او تجلی می کند و ستارگان برای او نشانه های هدایت و دست یابی به فنای ذاتی می شود.
اگر در آیه قرآن آمده است: یا ایهاالذین آمنوا آمنوا، همین معنا را حضرت عیسی(ع) چنین بیان می کند که به ملکوت آسمان ها و زمین نمی رسد مگر کسی که دوباره متولد شده باشد.
این تولد دوباره پس از آن است که به مرگ اختیاری، فانی در ذات شده و خون و همه چیزش را به خدا واگذار کرده باشد.
پرواز با فرشتگان
چنین انسانی در مهرورزی نسبت به دیگران چونان خورشید مهرورز و در فروتنی و خاکساری چون زمین متواضع و در سخاوت و فیض بخشی چون آب روان و در تسلیم و بی ارادگی بسان مرده ای و در رازداری چون شب تیره ای است: قال الله تعالی لعبده: اتر جو ان تطیر مع الملائکه ؟
قال: نعم.
فقال الله تعالی: علیک بخمس خصال: کونک فی الشفقه کالشمس و فی التواضع کالارض و فی السخاوه کالنهر الجاری و فی التسلیم کالمیت و فی السر کاللیل.
در چنین شرایطی انسان همانند فرشته شده و می تواند در ملکوت پرواز کند چنانکه حدیث قدسی بالا به آن تصریح کرده است. بنابراین در یک جمع بندی مختصر می توان گفت که مرتبه تفویض در مقامات عرفانی از مقام توکل بالاتر است. اما با این تفاوت که در مقام توکل سالک از طریق علل و اسباب به خدا می رسد و اعقل مقدم بر توکل است. (اعقل، توکل) ولی در مقام تفویض، سالک الی الله، از طریق خود خدا و ذات باری تعالی به علل و اسباب می رسد که البته در هر دو مقام، نظام دارالاسباب جایگاه ویژه و خاص خود را دارد.
| تعاليق: 0 |
مسئوليت حكومت و دولت اسلامي در ياري رساني به تهي دستان و رهاسازي گرفتاران | الخميس فبراير 05, 2009 8:18 pm من طرف شکیلا آسایش | منبع: روزنامه - جمهوری اسلامی
در نظام سياسي اسلام حكومت و زمامداري داراي فلسفه هاي خاص و آثار و ثمرات مشخص مي باشد كه اگر آن ها را ناديده انگاريم و يا از مجموعه آموزه هاي سياسي اسلام حذف نمائيم قدرت و زعامت هيچ ضرورتي نمي يابد و هر تلاش و مجاهده اي براي متجلي ساختن تعاليم و دستورالعمل ها و ضوابط مربوط به سياست و دولت فاقد اعتبار و ضرورت مي گردد.
مقابله با مضايق و رنج هاي اقتصادي و سامان دادن به زندگي مردم با رفع موانع و تلاش همه جانبه براي ايجاد رفاه عمومي و مبارزه وقفه ناپذير در مسير فقرزدايي از جامعه از جمله فلسفه هاي تشكيل حكومت در اسلام به شمار مي رود. اين فلسفه و علت ـ كه اهداف اقتصادي در حكومت اسلامي محسوب مي شودـ داراي ابعاد و جلوه هاي گوناگون مي باشد كه رفع تنگناهاي معيشتي مردم و مبارزه مستمر و دقيق با فقر و محروميت از مهم ترين آنهاست و بايد با برنامه ريزي هاي صحيح و تخصيص بودجه لازم و كافي و با نظارت رهبر و تلاش هاي وقفه ناپذير دولت به منصه ظهور رسد.
فقرزدايي و مبارزه با محروميت نيز داراي جنبه هاي مختلفي مي باشد كه ياري تهي دستان و رهايي گرفتاران و وامداران يكي از آنهاست.
حضرت امام موسي كاظم (ع) در رهنمود سياسي و حكومتي ذيل به همين جنبه از مبارزه با فقر و رنج هاي ناشي از آن و وظيفه و مسئوليت رهبر و دولت اسلامي در اين باره اشاره دارد:
«هركس رزق و روزي را از راه حلال آن براي خود و خانواده اش فراهم بياورد همچون مجاهد و جهادكننده در راه خدا مي باشد. و اگر از عهده اين كار برنيايد آذوقه و نياز خود و خانواده اش را از بيت المال وام و قرض بگيرد و اگر بميرد و به دليل ناتواني و فقر وام و قرض را ادا نكرده باشد بر امام و زمامدار مسلمين است كه آن را ادا كند و اگر ادا نكند سنگيني و مسئوليت آن بر اوست خداوند فرموده است: «زكات بهره فقيران است و بينوايان و تحصيلداران زكات و كساني كه بايد دلهاشان به دست آيد و آزاد كردن بردگان و گزاردن وام وامداران» و هركس هزينه زندگي ندارد فقير و بينوا و وامدار است.» (1)
1 ـ در رهنمود حضرت امام موسي بن جعفر(ع) اولين موضوعي كه توجه و نظر را جلب مي نمايد ارزش و اهميت كار و تلاش اقتصادي براي تامين نيازهاي زندگي و رفع تنگناهاي معيشتي مي باشد.
امام (ع) به صراحت اعلام مي نمايند كه هر فرد از جامعه اسلامي كه به تلاش و فعاليت بپردازد و رزق و روزي و نيازمندي هاي خانواده اش را از راه حلال و مشروع به دست آورد همچون جهاد كننده در راه خدا مي باشد كه در ميادين رزم عليه دشمنان دين خدا به مبارزه اهتمام مي ورزد.
شبيه اين رهنمود در متون فرهنگ و معارف اسلامي از ساير پيشوايان دين (ع) نيز نقل شده است چنان كه اين متون صراحت دارند: «اجر كسي كه براي زندگي خود و عائله اش زحمت مي كشد مانند اجر مجاهد في سبيل الله است» (2) و نيز در همين متون اين واقعيت به گونه اي ديگر چنين اعلام مي شود: «كسي كه از دسترنج مشروع خود زندگي كند در قيامت با پيامبران محشور و مانند آنان ماجور است.» (3)
رهنمود حضرت امام موسي كاظم (ع) و رهنمودهاي مشابه در فرهنگ اسلامي درباره كار و تلاش حلال براي رفع نيازهاي خانواده به وضوح نشان مي دهد كه فعاليت اقتصادي از جايگاه و ارزشمندي خاصي در حيات دنيايي برخوردار مي باشد و هر فرد مسلمان از جامعه و كشور اسلامي اولا موظف به كار و تلاش مستمر براي جلب ثروت مشروع مي باشد تا از اين طريق به رفع نيازمندي هاي خود و خانواده اش همت گمارد. ثانيا فعاليت هاي اقتصادي حلال براي رفع نياز از چنان منزلت و اهميتي برخوردار است كه هر فرد تلاشگر در اين مسير به جهادگران جبهه هاي نبرد حق عليه باطل همانند مي شود و به اجر و پاداش بزرگ آنان دست مي يابد.
2 ـ موضوع دوم در كلام حضرت امام موسي كاظم (ع) نماياندن فقر و تهي دستي به صورت يك مشكل و تنگنا در حيات اجتماعي است. اين مشكل از جنبه هاي گوناگون موجب رنجش و آزار مي گردد و افراد جامعه را در معرض فشارهاي مختلف روحي و رواني قرار مي دهد و لحظات زندگي را كه بايد همراه با اميد و نشاط طي گردد و روبه رشد و رونق و كمال باشد تيره و تار مي نمايد و از حركت پويا و بالنده باز مي دارد.
از ديدگاه ژرف فرهنگ و معارف اسلامي «فقر و نداري وسيله ذلت نفس است و موجب سرگرداني عقل و جلب اندوه مي شود.» (4)
فقر موجب ذلت نفس است زيرا فقير را به ضعف مي كشاند و وادار به گشودن دست نياز نزد اين و آن مي كند و به اين وسيله احساس خواري و حقارت به او مي دهد.
فقر عامل سرگرداني و آشفتگي عقل و خرد مي گردد زيرا فقير به همان ميزان كه پيوسته در فكر تهي دستي و تنگناهاي معيشتي خويش است به همان مقدار نيز دايره حضور عقل و خرد را در صحنه هاي زندگي فردي و اجتماعي محدود مي كند و آن را به حالت سرگرداني و تحير براي دست يابي به راه رهايي مي افكند.
و نيز فقر اندوه را جلب مي نمايد زيرا فقير پيوسته به رنج و مشقت هاي مستمري كه دامان زن و فرزندانش را گرفته و آنان را در فشار و تنگناهاي مختلف مي افكند مي انديشد و از اين كه نمي تواند درد و رنج هاي ناشي از تهي دستي و ناداري را مرتفع نمايد مغموم و اندوهناك مي شود.
3 ـ موضوع سوم اين است كه رفع فقر و محروميت و گرفتاري از مسئوليت هاي حكومت اسلامي است و در چنين مواقعي فقير و گرفتار بايد به وسيله بيت المال مسلمين مساعدت شود و يكي از راه و روش هاي ياري رساني اين است كه وام و قرض از حكومت دريافت كند تا به اين وسيله نيازهاي اقتصادي خويش را مرتفع نمايد و از رنج و اندوه برهد و به اطمينان و آرامش برسد.
پس از رفع نياز اقتصادي فرد تهي دست و گرفتار توسط حكومت اسلامي اصل ديگري مطرح مي گردد و آن فرارسيدن مرگ وام گيرنده است. در چنين حالتي بر امام و زمامدار مسلمين است كه وام و قرض فقير و درمانده اي كه از دنيا رفته است را ادا نمايد و به اين وسيله سهمي كه او از بيت المال دريافت كرده است به حالت بخشودگي درآيد.
اگر امام و زمامدار مسلمين در انجام اين وظيفه تاخير افكند و يا غفلت ورزد و يا به دليل وجود مشكلي امتناع ورزد براي هميشه اين مسئوليت بر دوش او سنگيني خواهد كرد و بايد به هر نحو ممكن به انجام آن اهتمام ورزد زيرا اين عمل همچون ساير وظايف رهبر و زمامدار حائز اهميت است و نبايد در انجام آن كوتاهي شود كه مسائل و مشكلات اقتصادي جامعه همانند مسائل و مشكلات سياسي و فرهنگي بايد به حل و رفع درآيد و در حكومت اسلامي توسعه اقتصادي با توسعه فرهنگي و توسعه سياسي درهم تنيده اند و با هم مرتبط مي باشند و نبايد به يكي از ابعاد و جلوه هاي توسعه و پيشرفت توجه و عمل نمود و از ساير ابعاد و جنبه ها غفلت و تسامح ورزيد.
4 ـ موضوع چهارم استناد حضرت امام موسي كاظم (ع) به تعاليم و قوانين اقتصادي قرآن كريم است. امام (ع) آيه اي از قرآن را كه مربوط به وظيفه زمامدار اسلامي براي رفع مشكلات اقتصادي مزبور مي باشد مطرح مي نمايد. (5) براساس اين آيه شريفه فقيران و درماندگان و وام داران از بودجه زكات كه توسط امام و رهبر در بيت المال مسلمين ذخيره مي گردد استفاده مي برند و بايد از اين طريق مشكلات و تنگناهاي آنان مرتفع شود.
امام (ع) پس از اشاره به آيه شريفه تصريح مي كند كه هركس هزينه زندگي ندارد فقير و بينوا و وامدار است و به طور طبيعي بايد از سهم زكات ـ كه يكي از ماليات هاي اسلامي است و منابع دريافت و هزينه آن مشخص است ـ بهره برداري كند.
آنچه حضرت امام موسي كاظم (ع) به عنوان وظيفه و مسئوليت براي حكومت اسلامي و رهبر و زمامدار اسلامي مطرح مي نمايد اولا از اهميت خاص و نقش حياتي «اقتصاد» در نظام سياسي و حكومتي اسلام نشان دارد و توسعه و رشد اقتصادي را از اركان مهم حكومت و دولت اسلامي معرفي مي نمايد و هيچ مسامحه و قصوري را در انجام اين مسئوليت نمي پذيرد و تاب نمي آورد. ثانيا اين وظيفه و مسئوليت حكومتي در هيچ محدوده اي از زمان و مكان در حصار در نمي آيد و بايد در همه اعصار و در حكومت هاي اسلامي و توسط رهبر و زمامدار اسلامي و به وسيله تشكيلات اجرايي دولت اسلامي به ظهور و عينيت برسد.
طبيعي است اين وظيفه بزرگ در عصر و زمان ما و در حكومت و دولت ما بايد به نحواحسن به حيطه عمل درآيد تا به اين وسيله يكي از راه و روش هاي مقابله با فقر و تهي دستي محقق گردد و محرومان ياري شوند و گرفتاران رهايي يابند.
دولت اسلامي نبايد و نمي تواند در انجام مسئوليت فقرستيزي و محروميت زدايي مسامحه روا دارد و به قصور و كوتاهي افتد و رنجديدگان و سيلي خوردگان از فقر و تهي دستي را به حال خود واگذارد و فريادهاي پنهان و خاموش يا ناله هاي آشكار و نمايان آنان را نشنود و اجابت نكند.
بديهي است نه آمد و شد دولت ها و تغيير و تبديل وزيران و مديران و نه گرايش مسئولان به امور سياسي در ابعاد داخلي و خارجي و تلاش براي ساماندهي آنها نمي تواند دليل مشروع و معقولي براي كم توجهي به امور اقتصادي و مسامحه و غفلت در رفع تنگناهاي معيشتي مردم گردد.
پاورقي:
1 ـ الحيات ج 2 ص 556
2 ـ مستدرك ج 2 ص 434
3 ـ بحارالانوار ج 23 ص 6
4 ـ غررالحكم ج 2 ص 287
5 ـ سوره توبه (9) آيه 60
| تعاليق: 0 |
| احصائيات | تعداد کاربران ثبت نام شده: 78 جديدترين کاربر ثبت نام شده: p.gharacheh1343
تعداد موضوعات ارسال شده توسط کاربران سايت: 342 في 238 موضوع
| كساني كه Online هستند | در مجموع 1 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 1 مهمان هيچ كدام بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 226 و در تاريخ الجمعة أكتوبر 18, 2024 3:06 am بوده است. |
|
| |
|