مهدي کرم پور
1- اين جشنواره ديگر خيلي سري شده است. گويي دوستان فراموش کرده اند که
اين ديگر کار پيچيده و محرمانه نيست. نمايش بايد گسترده برگزار شود.
جشنواره آن هم فجر يعني ويترين شيشه يي. اين ديگر چه صيغه يي است که
برنامه را تا نيمه هيچ کس نداند، نام اعضاي هيات انتخاب تا همين چندي پيش
ظاهراً بر همگان پوشيده بماند (گرچه همه چيز بسان روال هميشه پاي تلفن هاي
شبانه تشريح مي شد و همه مخفي اما به تفصيل و جزئيات در جريان ريز مذاکرات
قرار داشتند)، هيات داوران نيز همين طور. خلاصه امسال قرار است همه چيز
خيلي سري باشد. خدا کند در پايان جوايز را يواشکي در پارکينگ تالار وحدت
اهدا نکنيم... مسبوق به سابقه هم بوده است.
2- اگر اين آرم استيشن آغاز فيلم ها را بايد آنونس اصلي جشنواره محسوب
کنيم، همان طرح مکرر همه سال هاي دهه 60 عبدالله عليمراد است تحت ويندوز،
عناصر کبوتر و پرنده و آب و آينه و انار و نگاتيو همچنان المان هاي تشکيل
دهنده آنونس هاي 27 دوره گذشته جشنواره اند با ويدئو گرافيک و انيميشن هاي
متفاوت يا بعضاً تکراري. سال گذشته که از آنونس هاي گذشته گفتم، برخي
آنونس سازان جهان برآشفتند. لطفاً سازندگان به خود نگيرند، خدا شاهد است
سازنده را نمي شناسم، سفارش دهندگان اصلي را مي گويم. حالا اگر کسي قبول
کرد.
3- سه عضو هيات انتخاب بخش مستند همگي به عضويت هيات داوران مستند جشنواره
مفتخرند. در تخصص اين عزيزان لابد و قطعاً شکي نيست اما پرسش اصلي آن است
که آيا در سينماي مستند قحط الرجال آمده که جشنواره از معرفي سه داور براي
ژوري پنج نفره آنچنان عاجز است که سه نفر از هيات بدوي انتخاب بايد به
عضويت داوري درآيند؟ اگر برگزارکنندگان به جاي باور به دانسته هايشان و
مشورت با فقط يک مرکز، از صنوف مستندسازان استعلام مي کردند، حتماً با
ليست بالاي يکصد مستندساز و تهيه کننده و کارشناس و دست اندرکار درجه يک
مواجه مي شدند...
خلاصه؛ ندانستن عيب نيست، نپرسيدن عيب است.
4- ظاهراً تا اينجا امسال هيچ فيلمسازي رنگ و بوي هميشگي را ندارد،
توليدات يا بعضاً سفارشي است که ما نشان داده ايم سفارش پذيران بدي هستيم
يا خودسانسوري کرده ايم يا به همگامي با آنچه سليقه مديران فرهنگي- دولتي
است، برخاسته ايم و يا اين تحليل رفتن ها نتيجه متاثر از شرايط پيراموني
است. پديده خودزني هم ديگر دارد شيوع مي يابد. اگر از کسي نمي توانيم
انتقاد کنيم، ديوار کوتاه خودمان را هدف مي گيريم و البته اين کساني را هم
خوش مي آيد. از آغاز امسال نوشتم که حمله به خودمان رويکردي تازه مي
نمايد. از تلويزيون و نوروز شروع شد تا سريال تشويق شده هم ادامه يافت تا
حالا ديگر کار بدان جا رسيده که همه مي دانيم و مي دانند اما اينکه چنين
هجمه يي بخشي از يک راهبرد حساب شده است را هيچ کس نمي داند. سينماي ايران
از اين نشيب ها زياد ديده، اين نيز بگذرد.
5- شما را به خدا از اين روحيه محافظه کارانه و پدرسالارانه دست برداريد و
بگذاريد چند جوان البته صاحب قلم و صلاحيت، نقدشان و حرف شان را شفاف و
واضح راجع به فيلم ها و فيلمسازان بگويند. به هيچ کجا هم برنخواهد خورد.
من به همه اطمينان مي دهم. بيخود هم براي کس و کساني هاله تقدس نسازيم.
هيچ اشکالي ندارد فلان استاد هم فيلم بد بسازد و کساني هم بگويند که فيلم
بد ساخته است. نه آسمان به زمين مي آيد، نه شأن اساتيد خداي ناکرده دستخوش
تزلزل خواهد شد و نه...
اين چه عادت غيرشهرنشينانه يي است که همه بايد براي هم تعارف هاي نچسب تکه
پاره کنند؟... خسته نباشيد... دست شما درد نکند... در نمونه هاي مشابه
همين جلسات در جهان آنتونيوني و وندرس هم هو شده اند، ما که... چرا اينقدر
نويسنده جوان براي ابراز عقيده بايد نصيحت بشنود؟ آن هم براي نقد فيلم که
سليقه است و اکثر يارانه و بودجه آن نيز از محل بودجه عمومي کشور تامين
شده است. پول من و شماست که اگر نپسنديديم حق گفتن يک «آخ» کوچک را داريم
حتماً. انتقاد از جشنواره هم يک نقد ستادي است که مي تواند بهتر برگزار
شود. اين نوشته ها، اين انتقادات، اين جلسات پرسش و پاسخ، اين صف ايستادن
ها و اين... همه و همه به پرشورتر برگزار شدن جشنواره کمک مي کند. به
هيجان بيشتر و حضور حداکثري. مطمئنم همه ما دوست داريم جشنواره فيلم فجر
بهترين جشنواره جهان باشد.
6- تا اينجا (که من ديده ام) «زادبوم» را بيشتر از بقيه پسنديدم. يکي از
معدود فيلم هايي است که ارزش ساخته شدن داشته. از چند اشاره و نماد به قول
بعضي نچسب سياسي که بگذريم، به رفقاي معترض عرض کنم که همين فيلم را بدون
فيلمبرداري يک پلان اضافي و بدون حضور کارگردان (که بالذاته حافظ همه پلان
هاي زحمت کشيده شده است) مي توان با تدوين مجدد، کمي کوتاه تر کرد و يکي
از بهترين فيلم هاي اين دوره را به نمايش گذاشت. توضيح اينکه قائل به بالا
بردن سرعت تمپو و ريتم تدوين نيستم، چون تامل و طمانينه اش را دوست دارم،
از سترون کردن سکانس هاي اضافي حرف مي زنم.
اين هم نظري است ديگر.