● نويسنده: پوريا - ناظمي
● منبع: روزنامه - جام جم
تلاش براي بازگشتن از دنياي مردگان همواره سودايي جذاب براي علاقهمندان علم و فناوري بوده است. البته گاه اين تلاش در قالب تحقيقات براي افزايش سلامت عمومي و به تاخير انداختن مرگ صورت گرفته است و گاه به صورت تلاش براي فروبردن افراد در خوابهاي عميق به اميد نگاه داشتن آنها براي سالهاي متمادي و تا زماني كه درماني براي بيماريهاي لاعلاج آنها پيدا شود.
در سوي ديگري از اين داستان، كشف روشهاي نقشهبرداري از الگوي ژنتيك افراد از يكسو و پيشرفتهايي كه در زمينه علوم سلولي و شبيهسازي يا لكونينك صورت گرفته اميدهايي را براي بازگرداندن انسانها يا حداقل گونههاي منقرض شده را در ذهن دانشمندان زنده كرده است. شايد اوج اين داستان در فيلم پارك ژوراسيك به تصوير كشيده شده باشد. در اين داستان DNA يك دايناسور از درون بدن پشهاي كه اندكي بعد از نيش زدن يك دايناسور به دام صمغ درخت افتاده و طي هزارهها تبديل به كهربا شده بود، استخراج ميشود، با بازسازي بخشهاي آسيبديده اين ژن به كمك جانوري كه از نظر ساختاري شبيه يا نزديك به موجود موردنظر بود، اقدام به احياي آن ميكردند. حاصل اين عمل علمي تخيلي بازگشت دايناسورها از دنياي مردگان روي زمين بود. اين اقدام اما در طبيعت با موانع بسياري مواجه بوده است. ماهنامهFocus در شماره ژانويه خود درباره آخرين پيشرفتها در زمينه به حقيقت رساندن اين رويا گزارشي ارائه كرده است كه ترجمه آزادي از آن در پي ميآيد:
دانشمندان ژاپني موفق شدند با استفاده از سلولهايي كه 16 سال را در حالت انجماد سپري كرده بودند موشي را به طور كامل و با موفقيت كلون كنند. اين اقدام دانشمندان ژاپني گام مهمي به سوي عملي كردن ايده بازگرداندن موجودات منقرض شده از دنياي مردگان ارزيابي ميشد؛ موجوداتي مانند دايناسورها و ماموتهاي غولپيكري كه ديگر نشانهاي از آنها در سياره ما ديده نميشود. تروهيكو واكاياما (Teruhiko Wakayama) و همكارانش در مركز تحقيقات زيستشناسي ريكن (RIKEN) توانستهاند اين موش را با استفاده از بافتهاي مغزي منجمد شده كه در شرايط يخزده نگاهداري ميشد شبيهسازي كنند، البته پيش از اين دانشمندان در ديگر نقاط جهان توانسته بودند حيواناتي را منجمد و از بافتهاي يخزده كلون كنند. در فرآيند انجمادي كه اين گروه در پيش گرفتند از هيچ ماده شيميايي استفاده نشده و عمل انجماد به طور طبيعي صورت گرفته است، اگر چه گروههاي ديگر در حين عمل انجماد از افزودنيهاي شيميايي نيز استفاده كرده بودند كه كمك ميكرد بافت موردنظر سالم بماند. همين تفاوت است كه اين آزمايش را برجسته كرده و باعث ميشود آن را گامي به جلو براي بازگرداندن موجودات منقرض شده و بويژه ماموتها به زندگي دانست.
تكنيكي كه در اين عمل استفاده شد چند مرحله را پشت سر گذاشته بود. نخست آن كه محققان هسته سلولي را از سلولهاي منجمد بافتهاي بدن يخزده موش خارج و آن را درون سلول بدون هسته موش ديگري تزريق كردند. آنگاه از اين ساختار جنيني براي توليد سلولهاي بنيادي كه قابليت تبديل به انواع سلولهاي موجود در بدن را دارد، استفاده ميشود. هستههاي اين سلولها براي تزريق به درون سلولهاي پايه ديگر استفاده شده و سرانجام سلول جنسي ايجاد شده به اين طريق، به رحم يك موش ماده منتقل شد و پس از سپري شدن دوره رشد جنيني، بچه موش سالم به دنيا آمد.
دكتر نيل اسميت، يكي از محققاني است كه تخصص اصلياش ژنتيك موشها در دانشگاه ساوتهامپتون است. وي درباره اين تحقيق ميگويد: «نكته جالب توجه آن است كه اين گروه شرايط انجماد موش را در شرايطي بسيار شبيه حالت طبيعي انجام داده كه بسيار شبيه حالتي است كه در طبيعت، حيوانات منقرض شده، منجمد شده و با آن روبهرو بودهاند.»
از سوي ديگر، گروهي از پژوهشگران توانستهاند حدود 80 درصد ژنوم يك ماموت پشمالو را با كمك ديانايهاي بازمانده ماموتها بازسازي كنند. اين دياناي از يك تار موي اين ماموتها كه سالم مانده بود، خارج شده و بر مبناي آن قطعات پازل ژنوم اين حيوان كه در حقيقت نقشه ژنتيكي ماموت به شمار ميرود، كنار هم قرار گرفته است.
در حالي كه هر دو رويداد فوق را بايد گامي به پيش در تحقق روياي بازگرداندن موجودات منقرض شده به حساب آورد، اما اين گامها در ادامه راه با دشواريهايي مواجهاند. يكي از مسائلي كه در زمينه احياي ماموتهاي غولپيكر سيبري كه هزاران سال از انقرض آنها گذشته و تنها بخشهايي از بدن آنها باقي مانده است و مقابل دانشمندان قرار دارد، آسيبهايي است كه در فرآيند انجماد و برگشت از انجماد به ساختارDNA وارد ميشود.
اگرچه به نظر ميرسد هنوز تا تحقق بازگرداندن موجودات منقرض شده فاصله زيادي وجود داشته باشد، اما ميتوان نسبت به آينده آن خوشبين بود
نورمان مالكن، استاد ژنتيك دانشگاه ساوت هامپتون دراينباره ميگويد: اگرچه از نظر تكنيكي ميتوان از امكان كلون كردن موجودات منقرض شدهاي مانند ماموتهاي پيشالوي باستاني سخن گفت، اما بايد واقعبين بود و به مشكلات پيشرو در چنين فرآيندي فكر كرد. ماموتها حداقل 10 هزار سال گذشته را در حالت منجمد در ميان يخها سپري كرده اند و براساس اطلاعاتي كه امروز در اختيار داريم، فرآيند انجماد آنها به آهستگي صورت گرفته است كه چنين حالتي براي حفظ ويژگيهاي هسته سلول اين موجودات مناسب نيست و نكته مهمتر اين است كه فرض كنيد بتوانيد هسته سلول را به طور سالم استخراج كنيد، ميخواهيد اين هسته را درون رحم چه حيواني قرار دهيد؟
اين مشكل بسيار اساسي است. همه ما ميدانيم كه امروزه روي زمين هيچ ماموت زندهاي وجود ندارد كه بتواند حامل جنين ماموت كلون شده باشد، بنابراينDNA استخراج شده بايد به سلول ميزبان ديگري غير از ماموت تزريق شود.
حل اين مشكل تنها با پيشرفتهاي جديدي در حوزه سلولدرماني شايد قابل حل باشد. در چند سال گذشته گروههاي پيشرويي در علوم سلولي دست به آزمايشهايي زدهاند كه نياز به حامل همنوع را رفع ميكند. كارهاي تحقيقاتي كه دكتر نيرنيا، استاد دانشگاه نيوكاسل در اين زمينه صورت داد، نويددهنده عصر جديدي در سلولدرماني بود و اين ادعا را مطرح ميكرد كه تحقق روياي پارك ژوراسيك بين 5 تا 10 سال امكانپذير خواهد بود.
تا آن زمان گامهاي موازي ديگري به جلو برداشته خواهد شد كه پازل سوالات بسيار ما را تكميلتر خواهد كرد.
تكنيك محققان ژاپني اگرچه شايد در بازگرداندن ماموتهاي يخزده چندان عملي نيست، اما شايد بتوان از آن براي حفاظت از گونههاي در حال انقراض موجود استفاده كرد. بسياري از اين حيوانات مانند ببر قطبي در خطر انقراض قرار دارند، اما هنوز نمونههايي از آن وجود دارد كه تحت مراقبت، نگهداري ميشوند. براي حفظ آنها ميتوان نمونههايي از گونههاي طبيعي قديميتر كه منجمد شدهاند يا بخشهايي از آن كه حفظ شدهاند را كلون كرد و در حفظ آنها كوشيد.
مجموع اين تحقيقات، اگرچه منجر به امكانپذير شدن بازگرداندن ماموتها از دنياي مردگان شده، ولي آن را پلهاي به واقعيت نزديكتر كرده است كه سوال جديدي را مطرح ميكند، آيا امكان بازگرداندن انسانهاي دوران باستان وجود دارد يا خير؟
ميدانيم كه بسياري از انسانهاي نخستين به دليل انجماد در يخ تقريبا سالم به ما رسيدهاند، آنها خصوصيات ژنتيكي هزاران سال پيش را در دل خود دارند و ميتوانDNA آنها را استخراج كرد (هرچند احتمال انجام اين كار درباره نمونههايي ديگر از مومياييها نيز ممكن است وجود داشته باشد) نكته مشكلساز ماموتها درباره انسان وجود ندارد و ميتوان از ميزبان همگون نمونه منقرض شده (انسان) استفاده كرد.
به اين ترتيب به نظر ميرسد امكان بازگرداندن انسانهاي باستاني ممكن باشد. بازگرداندن اين افراد ميتواند بخشي از دادههاي مهم ريختشناسي آنها را آشكار كند و تحولي در بررسي روند تكامل انسانها به وجود آورد.
اگرچه به نظر ميرسد هنوز تا تحقق اين رويا هم فاصله زيادي وجود داشته باشد، اما ميتوان نسبت به آينده آن خوشبين بود.
آينده واقعيتهاي بيشماري را پيشروي ما قرار خواهد داد كه بسياري از آنها عجيبتر از تفكرات ابتدايي امروز به شمار خواهند رفت.